خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مریم معمار: کمیکاستریپ به دلیل انتقال مفاهیم و داستانها با زبان تصویر، جایگاه ویژهای در میان مخاطبان دارد و در اغلب کشورهای مطرح در حوزه ادبیات، بخش بسیار مهمی از تولیدات کتاب کودک و نوجوان را به خود اختصاص داده و سالهاست که مورد توجه ناشران و مخاطبان قرار گرفته است، در حالیکه در ایران چندان مورد توجه نیست و آثار زیادی در این زمینه تولید نمیشود. به همین دلیل در کشور ما، تصویرسازیهای کتابهای کودک و نوجوان محدود به نقاشیهایی شده که مکمل داستان هستند نه روایتکننده آن. به منظور ارزیابی بیشتر این موضوع و همچنین بررسی چالشها و راهکارهای پیشرو، گفتوگویی داشتهایم با علیاکبر زینالعابدین، نویسنده حوزه کودک و نوجوان و سردبیر ماهنامههای قلک و فرفره که آثار زیادی در زمینه تولید کمیکاستریپ برای کودکان در کارنامهاش دارد.
آقای زینالعابدین، وضعیت کمیکاستریپ در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
کمیکاستریپ کودک و نوجوان در ایران نسبت به آثار تولیدی و چاپ شده کشورهایی با نرخ مطالعه بالا در وضعیت خیلی بدی قرار دارد. در گونه آثار تالیفی با تولید بسیار ناچیزی هم در مجلات کودک و بهویژه کتاب کودک مواجهیم، اما در بخش ترجمه اوضاع بهتر است هر چند با گونههای دیگر کتاب مثل شعر، رمان، داستان کوتاه و علمی قابل مقایسه نیست. وقتی به کشورهای خارجی سفر میکنید، زیاد به کودکانی برمیخورید که دستشان کتاب و مجله کمیک است، چون اساساً بخش قابل توجهی از مطالعات کودکان کشورهای پیشرفته، سهم کمیکهاست؛ مثل ژاپن، کانادا و فرانسه.
چه عواملی سبب ضعف کمیکاستریپ در ایران شده است؟ این مساله بیشتر به ضعف تصویرگری برمی گردد یا ضعف داستانپردازی و تولید استوریبورد؟
علت ضعف تولید و انتشار کمیکهای تالیفی در ایران چند دسته است. یکی از دلایل مهم، عدم توجه نویسندگان کودک به این گونه ادبی است. اگر کمیکنویسی داستانی را زیرمجموعه ادبیات داستانی فرض کنیم، نه نهاد آموزشی خاصی تاکنون بهصورت جدی به تربیت نویسنده کمیک اهتمام داشته و نه تلاش فردی یا گروهی ویژهای که مستمر و چشمگیر باشد، دیده میشود. در کنار بسیاری از کارگاهها و کلاسهای داستاننویسی یا گروهها و جلسات متعدد داستاننویسی که در دفتر نشریات مختلف یا حتی محافل خصوصی فعالیت میکنند، جای کمیک خالی است. البته دورههای مختلفی مثل کیهان بچههای دهه 60 بود که کمیکهای داستانی بسیار جذابی تالیف میشد و نسل ما با علاقه زیاد آنها را دنبال میکرد یا در دورهای مجله «دوست کودکان»، کمیکهای درخشانی در اوایل دهه 80 کار میکرد، اما این حرکتها دوام نداشت. از طرف دیگر، ناشران کتاب کودک و مدیران نشریات کودک نیز در اولویت سفارشهایشان کمیک وجود ندارد، معمولا آنها هم نظر به گونههای بیشتر تجربه شده توجه دارند که کمیک جزو آنها نبوده است.
اگر بخواهیم تخصصی به این موضوع نگاه کنیم، ماجرا این است که تولید کمیک یک کار گروهی است. هیچ کمیک موفقی در دنیا نیست که نویسندهای گوشه خانهاش بنشیند و متنی را دکوپاژ کند و یک تصویرگر هم در خانه خودش آنرا اجرا کند. نویسنده کمیک باید دکوپاژ بداند، زاویه دید تصویر بشناسد، روانشناسی رنگ بداند، حتی دیالوگنویسی خاص کمیک را. از آن طرف هم کارتونیست یا تصویرگر کمیک باید آکسسوار بشناسد؛ مثل تولید انیمیشن. وقتی کارتونیست حرفهای نباشد، لوازم صحنه فریم دو با فریم هشت تفاوت پیدا میکند و خواننده آنرا باور نمیکند. از طرفی کار کمیک نیاز به طراح گرافیک جدای از تصویرگر دارد.
در این شرایط ضعف ما در تولید کمیکاستریپ بیشتر به ضعف تصویرگری برمیگردد یا ضعف داستانپردازی و تولید استوریبورد؟
هر چند در مجموع تصور من این است که در ایران از نظر تصویرگری دست ما پرتر است تا نویسندگی، نشان بارزش هم این است که بسیاری از کمیکهای بزرگسال و کودک را خود تصویرگران نوشتهاند و طراحی کردهاند، ولی خب هماهنگی در کار تیمی هم در کشور ما کار بسیار دشواری است، چون تک به تک ما برای کار فردی جان میدهیم و در کار تیمی جان هم را میگیریم! اما نکته بسیار مهم دیگری که مانع تولید کمیک تالیفی در ایران شده، هزینه زیاد تولید است، چراکه یکی از دلایل استقبال از کارهای کمیک در دنیا، شخصیتهای ثابتی هستند که جلد به جلد تکرار میشوند و با خواننده رشد میکنند. روند کاراکترسازی که مجموعا حاصل کار نویسندگان و تصویرگران و گرافیستهاست یک کار زمانبر است، پس عوامل تولید باید از نظر اقتصادی خیال آسودهای داشته باشند تا بتوانند چند سال از عمر خودشان را در این استمرار خرج کنند. الان یک نویسنده همزمان 10 کار سفارشی دستش دارد و یک تصویرگر 40 تا! باز هم از وضعیت اقتصادی ناراضیاند. حالا چگونه میتوان یک تیم را چند سال مستمر کنار هم نشاند؛ یک سرمایهگذار با نگاه حرفهای و بلندمدت پای کار بایستد و جا نزنند.
تاثیر و نقش کاراکترسازی در تولید کمیکاستریپ چگونه است و تا چه اندازه به این موضوع توجه شده است؟
اگر کاراکترسازی را از لوازم جدی و لازم تولید کمیک بدانیم، مشکل ریشهایتر میشود و آن هم بضاعت کاراکترسازی در طول تاریخ ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان است. شما حتی به عمر کاراکترهای تلویزیونی در ایران نگاه کنید که بیشتر از دو یا سه سال نیستند، مگر موارد استثنا که مثلا تا یک دهه اقبال داشته باشند. بر خلاف کاراکترهای موفق دنیا که چند دهه دوام آوردهاند و برای بقایشان لازم نیست هر دوره یک کاراکتر جدید در کنارشان اضافه کنند تا کاراکتر اصلی از نفس نیفتد! چون نمیخواهم از نمونههای ایرانی اسم ببرم، به نمونههای موفق کاراکترسازی دنیا در کمیک و انیمیشن و فیلم اشاره میکنم. بهعنوان مثال ببینید تاریخ تولد کاراکترهایی مانند تنتن، آستریکس، پلنگ صورتی، تام و جری و لوک خوششانس به چند دهه قبل بازمیگردد؟ و ماندگارترین کاراکترهای ایرانی چند سال؟ در واقع صنعت کاراکترسازی در ایران هنوز در مراحل اولیه است، چون کاراکترسازها باید بتوانند تمام کنشها و واکنشهای شخصیتهایشان در موقعیتهای گوناگون، زمانهای گوناگون و در برخورد با مسائلی که در آینده پیش میآید را پیشبینی کنند تا ضامن دوامشان بشود.
اخیرا در کشور ما مبحث کمیک آموزشی مطرح شده و کمیکاستریپ از طریق تاثیرات غیرمستقیم بر ذهن مخاطبان میتواند موجب نهادینه کردن فرهنگ خاصی در آنها باشد. چرا از این ظرفیت برای انتقال فرهنگی استفاده نمیشود؟
یک مساله اساسی در تولید کمیک این است که این گونه را نباید فقط در حوزه داستانی محدود دید. کمیکهای علمی، آموزشی و تاریخی که بی قصه هستند، از پرطرفدارترین انواع کمیک هستند. آنها معمولا بیشتر جنبه شوخیسازی را مدنظر میگیرند و دانش را به این شیوه به بچهها منتقل میکنند. یک مطلب زیستشناسی یا تاریخی را با کمیک بیان کنید تا تاثیرش را بر خواننده ببینید، تجربهای که بنده هم در آثارم دارم هم از خوانندگان مجلات این بازخورد را گرفتهام و هم از شاگردانم در کلاس درس. من که فکر میکنم باید کمیکهای آموزشی و علمی به شکل مولتی مدیا تولید شوند تا معلمها و مربیان به کلاس درس ببرند و از طریق ویدیوپروجکشن آنها را نمایش دهند، آن وقت میبینید که درسهایی که بچهها از آنها فراریاند چه جاذبهای برایشان پیدا میکند.
بهنظر شما داستانها و روایتها و اسطورهها مانند هزار و یک شب، کلیله و دمنه و شاهنامه و ... چقدر ظرفیت برای کمیک شدن دارند؟
اتفاقا یکی از بهترین سوژههای کمیک همین ادبیات کلاسیک ماست، چراکه قدم اول کمیکسازی که همان کاراکترسازی است را با خود دارند. این کاراکترها توانستهاند در میان تمام حوادث تاریخ ایران، شأن و منزلت خود را حفظ کنند و حالا نوبت پردازش حرفهای برای تولید کمیک است؛ بهویژه که بر خلاف تصور عمومی که گمان بر این است که بچههای امروز از ادبیات کلاسیک فراریاند، کودکان عشق و علاقه ویژهای مثلا به شاهنامه دارند. با اسطورهها جان میگیرند، احساس غرور میکنند و بهویژه در گروه سنی ابتدایی و متوسطه اول که میل به هویتشناسی در کودکان بالاست، از بهترین خوراکهای فرهنگی همینها هستند.
وضعیت ما در ترجمه آثار کمیک خارجی به فارسی چگونه است؟ و این آثار ترجمه چه جایگاهی در صنعت نشر ما دارند؟
تصور اولیه بنده همیشه این بود که کتابهای کمیک ترجمه در ایران فروش بسیار خوبی دارند. شاید به خاطر یکی دو مورد که خودم، فرزندم و دیگران به آنها اقبال نشان دادهاند، چنین میاندیشیدم. اما بعدا در یک جستوجوی کوتاه و پرسه در کتابفروشیها بهنظر عکس رسیدم. با اینکه برخی از کمیکهای داستانی موفق دنیا در ایران ترجمه شدهاند، اما فروشندهها بازخورد دیگری به من دادند. به دنبال علت رفتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که ضعف اصلی از خود ترجمههاست. یکی اینکه بیشترین آثار موفق کمیک کودکان به زبان فرانسوی است و ما مترجمان دقیق زیادی در حوزه کودک از زبان فرانسوی نداریم، در صورتیکه در زبان انگلیسی چنین نیست. در نتیجه مترجم غیر حرفهای که یا زبان فارسیاش خوب نیست و یا زبان کودک را نمیشناسد به سراغ اینکار رفته و یا اینکه آثار فرانسوی از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده شدهاند که در واقع اهلیت و اصالت خود را از دست دادهاند.
نکته ظریف اینجاست که ترجمه کمیک خود یک کار تخصصی است که با ترجمه رمان و کتاب تاریخی و علمی بسیار متفاوت است. چراکه مثلا ما در کمیکها با اسم و صوتهای متنوعی مواجهیم که اینها نیاز به معادلسازیهای دقیق دارند، از طرفی دیالوگنویسی در کمیک خودش یک دانشگاه است که مترجم، هم باید به فوت و فن کمیکنویسی به خوبی آشنا باشد، هم به زبان فارسی و هم بومیسازی بسیار حساس آن برای کودکان. بهویژه که بسیاری از اسامی کاراکترها در کمیکها دارای ریشههای فرهنگی در زبان مبدا هستند که واقعا گاهی ترجمهشان و جا انداختنشان در فارسی نشدنی است. حتی بسیاری از این نامها در زبان مبدا دارای قافیه و سجع هستند و از شبکه معنایی در آن زبان تبعیت میکنند و برگردان آنها کار حضرت فیل است و نمیشود تقصیر را گردن مترجم انداخت.
افزایش ترجمه در این زمینه چه تاثیری بر تولیدات داخلی دارد؟
بهترین روشها برای رواج کمیک استریپ در ایران، ترجمه درست آثار درخشان خارجی است تا تاثیرش را بر آثار تالیفی بگذارد. با این حال با نظری حتی سطحی به کتابهای ترجمه کمیک میتوان دریافت که مترجمان زبده کودک و نوجوان مانند نویسندگان درجه یک ما کمتر به سراغ ترجمه کمیک رفتهاند.
شما تا بهحال آثار زیادی برای کودکان تولید کردهاید، در این میان تا چه اندازه به تولید کتاب در زمینه کمیکاستریپ توجه داشتهاید؟
اخیرا از بنده جلد اول کتابی از مجموعه «بعدترترش» منتشر شده با نام «از کفش حلزونی تا حمام اتوماتیک» که حداقل سه جلد و احتمال زیاد تا پنج جلد ادامه خواهد داشت. البته پیش از این هم کمیکهای تاریخی از من در نشریات کودک و نوجوان منتشر شده بود که برخی از آنها کتاب میشود، حتی من به یاری کمیکاستریپ برای خردسالان هم تاریخ روایت کردهام. مجموعهای بود در مجله رشد کودک که چند سال پیش چاپ میشد با عنوان «روزی روزگاری» که در صدد انتشار آنها هم هستم. بهطورکلی به نوشتن و طراحی کمیکهای غیر داستانی بیشتر پرداختهام و کمیکهای داستانی بیکلام و بی دیالوگ در مجله «قلک» برای خردسالان مینویسم. همچنین چند ماهی است در ماهنامه «فرفره» در حال نوشتن مجموعهای با موضوع آداب معاشرت و مهارتهای اجتماعی با نام «چجور مجور» هستم. ماهنامه «فرفره» نخستین مجله تخصصی کمیکاستریپ کودکان در ایران با مدیرمسئولی امیر لعلی و سردبیری من است که از ابتدای سال 95 آغاز شده و تا بهحال شش شماره از آن منتشر شده است. تلاش ما در این است که انواع گوناگون کمیک را با تنوع موضوعی در «فرفره» کار کنیم. شاید انتشار این نشریه بتواند ریسک تولید کتابهای کمیک در صنعت نشر ما را پایین بیاورد.
بهعنوان مدیر بخش کودک انتشارات سیمای شرق، چه فعالیتی در زمینه انتشار آثار کمیک در این مرکز انجام دادهاید؟
در صدد انتشار کتابهای کمیک ایرانی و خارجی هستیم که بهعنوان نمونه میتوانم از انتشار مجموعه چند جلدی «قصههای من و بچههام» که از آثار بسیار خوب شهرام شفیعی است نام ببرم که در فصل پاییز منتشر میشود و برای گروه سنی «الف و ب» مناسب است.