مسعود ملکیاری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره ضرورت بازنویسی ادبیات کهن برای کودکان اظهار کرد: بشر از ابتدای خلقتش با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکرده که در حال حاضر هم از نظر ریشهای با آنها درگیر است و خیلی وقتها بازتاب این مشکلات به همراه راهحلها و نوع نگاهی که به این مشکلات وجود در ادبیات کهن ما مطرح شده و برای انتقال این تجربیات به نسل جدید ناچاریم به سراغ ادبیات کهن برویم. از سویی دیگر به خاطر اینکه در قصههای عامیانه همیشه مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر قومی نمود و بازتاب داشته و براساس نیازهای جامعه روایت میشده است، با روایت دوباره این قصهها میتوان به مشکلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امروز کشور پرداخت و بر همین اساس ضرورت بازنویسی و بازآفرینی داستانهای کهن شاید از خلق داستانهای جدید برای بچهها بیشتر باشد.
بازآفرینیها و بازنویسیها مختص کودکان و نوجوانان نیست
به گفته این نویسنده و مترجم، همه متنهای ادبیات کهن به خاطر مضمونشان قابلیت برگرداندن و پرداختن برای گروه سنی کودک را ندارند، اما میتوان آنها را برای بزرگسالان بازنویسی کرد و این تفکر که همه بازنویسیها و بازآفرینیها فقط مختص کودکان و نوجوانان بوده، اشتباه است، چراکه بسیاری از آثار ارزشمند بازنویسی و بازآفرینی شده نویسندگان مشهور در سطح جهان برای مخاطب همهسالان هستند.
وی بیان کرد: از سویی دیگر به دلیل وجود عنصر فانتزی و مضمون، این داستانها ظرفیت زیادی برای بازنویسی و مخصوصا بازآفرینی دارند. ما اثر فانتزی حماسی یا ژانر دیگر فانتزی در ایران کم داریم و بچهها مجبورند بیشتر نیازهایشان را با آثار ترجمه برطرف کنند چراکه نوجوانان علاقه زیادی به این ژانر دارند و نویسندگان ایرانی یا به سراغ این ژانر نمیروند یا اگر هم کاری تولید کردهاند، بیشتر بهصورت کپی و الگوبرداری بوده است.
راویان ما تلقی درستی از بازنویسی و بازآفرینی آثار ندارند
این مترجم در ادامه سخنانش به کمیت و کیفیت آثار بازنویسی شده برای کودکان و نوجوانان اشاره کرد و گفت: مشکل اصلی در این حوزه، راویان ما هستند که تلقی درستی از بازنویسی و بازآفرینی آثار ندارند و آنرا بسیار ساده میبینند، در صورتیکه اصلا کار سادهای نیست و نیاز به بررسی، تحقیق، تسلط نسبی نسبت به زبان کهن و شناخت اسطورهها دارد تا بتوان فضا و شخصیتهای جدیدی را برای مخاطبان خلق کرد و در نهایت این داستانها را در قالبی جذاب ارائه داد. اما متاسفانه به دلایل مختلف این امکان وجود ندارد و ما نتوانستهایم کار جذاب و ارزشمندی برای بچهها در این حوزه خلق کنیم؛ از جمله این دلایل، دستمزد پایین نویسندگان است. اگر قرار باشد نویسندهای سالها وقت بگذارد و اثری با حداقل دستمزد خلق کند، با این درآمد کم نمیتواند زندگیاش را بگذراند. کوتاهی نویسندگان ما در این حوزه نیز مشهود است؛ هیچ نویسندهای در ایران با این اوضاع مالی مجال این را ندارد که سالها تحقیق کند و به خلق شخصیتهای جدید بپردازد و در نهایت اثری مانند ارباب حلقهها تولید کند. بیشتر آثار بازنویسی و بازآفرینی موجود دمدستی، فلهای و بازاریاند و در بیشتر این آثار استراتژی خاصی از سوی نویسنده بهکار نرفته است.
متون کهن زیادی داریم که مغفول ماندهاند
ملکیاری عنوان کرد: به خاطر تکرار برخی از داستانهای ادبیات کهن، بچهها با بعضی از این متون کهن آشنا هستند، اما ما در ادبیات کهن، متنهای زیادی داریم که قابلیت بازنویسی و بازآفرینی دارند، اما چون نویسندگان و محققان آشنایی زیادی با آنها ندارند به سراغ این داستانها نمیروند و این متون مهجور مانده و بچهها با آنها ناآشنا هستند. مثلا در «افسانههای صبحی»، «حکایتهای فیه مافیه مولانا» و «هزار سال نثر فارسی» قصههایی وجود دارد که هیچوقت به آنها رجوع نشده است. چه داستانهایی در شاهنامه وجود دارد که کسی به سراغ آنها نرفته است؛ مانند داستان بعد از پیروز شدن ضحاک در نبرد که در شاهنامه دو یا سه بیت است، اما میتواند دستمایه خوبی برای نوشتن باشد، اما ناشران و نویسندگان ما توجهی به آن نمیکنند. اما در عوض بیش از 200 بازنویسی از رستم و سهراب داریم که تقریبا شبیه هم هستند و کمتر خلاقیتی در آنها دیده میشود.
وی معضل مخاطبشناسی را بزرگترین درد ادبیات کودک دانست و افزود: مخاطبشناسی در ادبیات کودک ما مغفول مانده و فقط محدود به حوزه ادبیات کهن نمیشود. نویسندگان ما توجهی به دنیا و نیازهای نوجوانان ندارند و فقط به بیان نوستالژیهای خود میپردازند، در حالیکه بازار به ما نشان داده که راهی که میرویم اشتباه است و باید به مبحث مهم مخاطبشناسی و دغدغههای آنها در تولید آثار جدید توجه کنیم.
نثرها یکدست شدهاند و نویسندگان با کجسلیقگی برخورد میکنند
این منتقد ادبی ادامه داد: در اغلب کتابهایی که خواندهام، تعداد آثاری که حتی به لحاظ فرم و قالب برای بچهها جذاب باشند، انگشتشمار است. به دلیل اینکه من داور جایزه لاکپشت پرنده بودم و آثار بسیاری از ناشران و نویسندگان مختلف را مطالعه کردهام، معتقدم بسیاری از آنها بدون استراتژی بودند. وقتی قرار است نویسنده با توجه به یک متن کهن اثر جدیدی روایت کند، باید بنابر مختصات زمان خودش اینکار را انجام دهد، اما نویسندگان ما حداقل اینکار را هم انجام نمیدهند و نهایت کارشان در بازآفرینی این است که رستم را در زمان امروزی بیاورند و موبایلی به دست او بدهند، در حالیکه این صحیح نیست، باید مانند آثار بازآفرینی ارزشمند موجود در سطح جهان، زبانهای مختلف دنیا، اسطورههای مختلف و عناصر گوناگون را در یک مجموعه تلفیق کنیم.
ملکیاری اظهار کرد: از سویی دیگر در نگارش متون بازنویسی شده، بسیاری از افعال و کلمات کاربردی فارسی وجود دارد که در محاوره و محدوده واژگان از دست رفتهاند. ما بسیاری از افعال فارسی داریم که با اعضای بدن صرف میشوند و در حال حاضر رو به نابودی هستند؛ مانند «سردادن» و «از دست کسی گرفتن». فعل را میتوان با این افعال که مختص زبان فارسی است، صرف کرد ولی الان زیاد استفاده نمیشود، در حالیکه در بازنویسی متون کهن کاربرد زیادی دارد. امروزه نثرها یکدست شدهاند و نویسندگان با کجسلیقگی برخورد میکنند. باید تلاش کنیم دایره واژگان بچهها را با نوشتن اینگونه متون افزایش دهیم. من در متونی که برای بچهها مینویسم، همواره تلاش میکنم تا جایی که ممکن است از این افعال استفاده کنم تا از بین نروند. بهعنوان مثال چندی پیش اثری با عنوان «امیرارسلان نامدار» را برای اجرای صحنه در جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی بهصورت نمایشنامه نوشتم که در پروژه نمایشنامههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسید.
معرفی کوتاه از مسعود ملکیاری
مسعود ملكياری، نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان، در سال 1359 در تهران متولد شد. نخستین کتاب وی در زمینه نقد ادبی با عنوان «حلقه تعالی و تباهی» در سال 1388 منتشر شد. از دیگر آثار ملکیاری میتوان به «امیرارسلان نامدار»، «خرگوشها»، «جزیره آبل»، «اریک»، مجموعه 16 جلدی «مدرسه عهد بوق»، مجموعه 12 جلدی «جنگاوران» و مجموعه 10 جلدی «قصههای پرماجرای جهان» اشاره کرد.