به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به مناسبت هفدهم مهرماه مصادف با روز جهانی کودک، شهرام اقبالزاده، نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، محمود برآبادی، نویسنده و نایب رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، محسن هجری، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی و ملیسا معمار، روزنامهنگار و فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان در نشستی که عصر شنبه 17 مهرماه 1395 در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد، به بررسی «نقش ادبیات تالیفی کودک در ایجاد لذت خواندن» پرداختند.
محدودیتهای سانسوری سبب کمتوجهی به آثار تالیفی شده است
محمود برآبادی در این نشست محدودیتهای سانسوری را از عواملی برشمرد که سبب کمتوجهی به آثار تالیفی شده و اظهار کرد: در حال حاضر آثار تالیفی در کشور ما درگیر پنج نوع سانسور هستند. سانسور اول خودسانسوری است، نویسندگان ما میدانند که در زمان نوشتن نباید به سراغ برخی از موضوعات روند و این مساله سبب میشود که خود به خود بعضی از موضوعات را کار نکند.
نایب رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ادامه داد: سانسور دوم، سانسور ویراستار است، ویراستار نیز بعد از نویسنده بخشی از مطالب کتاب را براساس دیدگاهی که در ذهنش نسبت به صنعت نشر در کشور وجود دارد، حذف میکند. مرحله بعدی سانسور ناشر است؛ ناشر هم به خودش حق میدهد به خاطر سرمایهگذاریای که زمینه چاپ و انتشار کتاب انجام میدهد، بخشی از مطالب را حذف کند. سانسور بعدی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت میگیرد که بخشی از متن را حذف میکند و معتقد است کودکان و نوجوانان قدرت تشخیص ندارند در نتیجه ما ممکن است چیزی در اختیار آنها قرار دهیم که کودکان و نوجوانان را گمراه کند. مرحله بعدی سانسوری است که از سوی نهادها و سازمانهای مختلف اِعمال میشود. آنها براساس دیدگاهها و نظریات خودشان کتابهایی که مطابق ذائقه آنها نیست را بایکوت میکنند و در هیچ جشنوارهای شرکت داده نمیدهند.
به گفته این پژوهشگر، در این شرایط انگار که ما دستوپای نویسندگان را بستهایم و از آنها میخواهیم کتاب خوب تولید کنند و آنها را با نویسندگانی مقایسه میکنیم که دستوپایشان باز است و میتوانند در شرایط باز کتاب بنویسند. این محدودیتها به نویسندگان ما تحمیل شده است و سبب شده آنها نتوانند آثاری همسنگ نویسندگان خارجی خلق کنند.
برآبادی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به نقش سیستم آموزش و پرورش برای ایجاد لذت مطالعه در کودکان و نوجوانان، عنوان کرد: امروزه در اغلب خانوادهها این تصور شکل گرفته که خواندن کتابهای غیردرسی سبب میشود که بچهها از درس خواندن عقب بیافتند و این تفکر در اولیا مدرسه هم نفوذ کرده است و سبب شده در جلسات کتابخوانی نویسندگان که از سوی انجمن نویسندگان در مدارس برگزار میشود، از نویسنده بخواهند مدت زمان جلسه را کاهش دهد تا بچهها از درسخواندن عقب نمانند. به اعتقاد والدین و اولیای مدرسه، خواندن کتابهای غیردرسی وقت تلف کردن است، در حالیکه طبق تحقیقات انجام شده، مطالعه رمان تاثیر بیشتری در افزایش سواد خواندن دارد تا مطالعه کتابهای درسی.
میخواهیم کودکی متناسب با دیدگاه و معیارهای خودمان بسازیم
شهرام اقبالزاده نیز در این نشست با بیان اینکه کودک ما دستوپا بسته است، گفت: کودک سه مرحله را طی میکند که شامل مرحله اندرزی و آموزشی، مرحله توصیفی و مرحله انتقادی خلاقه است که او را وارد دنیای زیباییشناختی مستقلی میکند که منطبق بر ذهن و زبان و جهان و روان کودک است. ادبیات کودک، ادبیاتی است که متناسب با دنیایی است که ما برای آنها درست کردهایم.
این مترجم و منتقد ادبیات کودک ادامه داد: عمدهترین معیارهایی که به واسطه آنها میتوانیم لذت خواندن را در بچهها ایجاد کنیم، تحتتاثیر عوامل مختلفی قرار گرفته و گاها به آن بیتوجهی شده است. ما میخواهیم کودکی متناسب با دیدگاه و معیارهای خودمان بسازیم و لباس تنگی برای همه سالها بر تن کودک ببافیم، در حالیکه اینکار صحیحی نیست، ما باید به تناسب سنی، تناسب مقطعی و تناسب آموزشی که نیاز داریم تولیدات لازم برای کودکان را فراهم کنیم.
به گفته اقبالزاده در حال حاضر در ادبیات تالیفی آثار بسیار خوبی هم تولید شده، اما بیشک موانعی وجود دارد که از بیرون بر ادبیات کودک ما تحمیل شده است.
مستقیمگویی در ادبیات تجویزی لذت کشف را از بین میبرد
محسن هجری نیز در این نشست به مشکل روششناختی در تولید آثار تالیفی پرداخت و عنوان کرد: در دورهای از ادبیات کودک ما به تربیت کودکی میاندیشیدهایم که میخواهد رو به تعالی رود و نقطه مقابل کودکی است که به سوی هرزگی میرود. تربیت کودک فرهیخته و متعالی ما را به سوی متنهای ایدئولوژیک میبرد. با هدف تربیت اینگونه کودکان در بعد از انقلاب، شاهد حاکم شدن این رویکرد ایدئولوژیک در ادبیات کودک و نوجوان بودهایم. با این هدف که کودک فرهیخته تربیت کنیم، میبایست فضاهایی آماده کنیم که کودک را به این سمتوسو ببریم در این مرحله، ادبیات به سمت مستقیمگویی و به سمت ادبیات شعاری، تطبیقی و دیکته کردن پیش میرود و از آنجا که ویژگی اساسی ادبیات در ایران مبتنی بر ایهام و استعاره و تشبیه است و اساسا بیان هیچ سخن مستقیمی در ادبیات تجویز نمیشود، مخاطب از این متنها لذت نمیبرد، چون حالت دیکته کردن به خود میگیرد و لذتی به نام لذت کشف حاصل نمیشود.
این نویسنده و منتقد ادبی در ادامه سخنانش با بیان اینکه مستقیمگویی در ادبیات تجویزی، لذت کشف را از بین میبرد، افزود: بهعنوان مثال وقتی ما کتابی دینی را مطالعه میکنیم و میبینیم در ابتدا نویسنده شخصیت خوب و بد داستان را مشخص کرده است، به این نتیجه میرسیم که این کتاب تا پایان چیزی برای کشف کردن ندارد و به همین دلیل وقتی کودکان کتابهای داستانی دینی را مطالعه میکنند، احساس میکنند با همان متنهایی که در کتابهای دینی خودشان در مدرسه خواندهاند، روبهرو شدهاند. اشتباهی که ما کردهایم این است که باید با زبان تبلیغی کودک را به سمتوسویی ببریم که فکر میکنیم درست است و اینجا دیگر چیزی برای کشف کردن کودک باقی نگذاشتهایم و آنگونه که خواندن برای آگاهی و خواندن برای ترسیدن را در متنها لحاظ میکنیم، خواندن برای لذت بردن را چندان مورد توجه قرار ندادهایم و متنهایی تولید کردهایم که در آنها جایی برای لذت مخاطب وجود ندارد.
هجری همچنین با اشاره به رویکرد افلاطونی گفت: رویکرد افلاطونی که دغدغه آرمانشهر و دغدغه سیاسی دارد نیز در این مسأله صدق میکند. این رویکرد میخواهد بیان کند با این دغدغه سیاسی چگونه میتوان ادبیات کودک را به سمتوسویی ببریم که کودک آرمانشهر تربیت کند؛ این دغدغه کودک آرمانی ما را منع میکند که به سمت تولید متنهایی ببریم که کودک از آنها لذت ببرد. البته نباید فراموش کرد که تولید متنی که برای لذت بردن مخاطب خلق شده، نافی استفاده از بقیه موارد نیست. سوگیریهای اخلاقی و سوگیریهای آموزشی هم بهصورت پنهان میتواند در متنی که برای لذتبردن مخاطب تولید شده، بیان شود و متن بهصورت چندلایهای نوشته شود.