خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) - نوید سیدعلیاکبر: کتاب «خانه درختی 13 طبقه» اثر اندی گریفیتس، نویسنده پرفروش استرالیایی است، نویسندهای که آثارش در بین انگلیسیزبانها پرفروش محسوب میشود. مخصوصاً مجموعه کتابهای «خانه درختی» که جزء پرفروشهای نیویورک تایمز بوده و جوایز مختلفی مانند کتاب محبوب کودکان در استرالیا را به خود اختصاص داده است. همچنین این نویسنده از طرفداران سوادآموزی و سفیر دولتی بنیاد "سوادآموزی به بومیان" است. «تری دنتون» تصویرساز این مجموعه هم خودش نویسنده است و هم تصویرگر، اهل استرالیاست و تابهحال بیش از 100 کتاب تصویرگری کرده و 90 جایزه مختلف برده است.
در «خانه درختی 13 طبقه» راوی قصه خودِ اندی و تری یعنی نویسنده و تصویرساز این اثر هستند. آنها مشغول طراحی گربهای هستند که بال دارد. وقتی که در نقاشی، بال گربه را میکشند، گربه فرار میکند و میرود. از طرفی مردی به نام «غولدماغ» نیز در این داستان وجود دارد که اندی و تری باید کتاب را برای چاپ به او تحویل دهند. همچنین اندی و تری متوجه میشوند که گربه مال همسایه بوده و باید حتما آن را پیدا کنند. از طرفی از سوی غولدماغ هم تحت فشار هستند و باید کتاب را به او تحویل دهند. خلاصه کلی ماجرا و دردسر برایشان پیش میآید و در آخر گربه را پیدا کرده و کتاب را به غولدماغ تحویل میدهند. آنها در خانه درختی زندگی میکنند و هر بار 13 طبقه به آن اضافه میکند.
از امتیازات این مجموعه، طنز بودن آن است. نویسنده کاملا آزاد و رها به کارش میرسد و خیلی هم در بند آموزش دادن نیست، صرفا میخواهد به خواننده لذت بدهد و او را بخنداند؛ نه درگیر آموزش است و نه درگیر اخلاقیاتی که اغلب در ادبیات کودک وجود دارد و همیشه باید چارچوبی از سوی نویسنده رعایت شود. وقتی نویسنده و تصویرگر آزاد باشند و از بند چارچوبها و چیزهایی که به آنها از سوی جامعه، خانواده، فضای ادبیات کودک و ... تحمیل میشود، رها شوند، تخیل نابشان شکل میگیرد و این خیالانگیزی زاییده همین حس آزادی است که نویسنده و تصویرگر کتاب دارند. طبیعتا خواننده هم همین فضای آزاد را دریافت میکند و احساس میکند؛ در فضایی آزاد این داستان را میخواند، ولی تجربه برایش بسیار لذتبخش است چون تجربهای متفاوت با فضای مدرسه، خانواده و چیزی که از صدا و سیما دریافت میکند را به دست میآورد. این حس آزادی سبب میشود که مخاطب با نویسنده و تصویرگر شریک شود، به همین دلیل است که این کتاب برای مخاطبان بسیار جذاب است.
نکته بعدی این است که در «خانه درختی 13 طبقه» نویسنده و تصویرگر بسیار هماهنگ با هم عمل میکند و مانند هم میاندیشند و دیدگاه یکسانی به ادبیات و هنر دارند.
نکته بعدی فرم کتاب است. این کتاب به سمت کم متن شدن حرکت کرده و بار متن در خیلی جاها روی دوش تصویر است و سبب شده که فرم تازهای خلق شود و کتابی که 239 صفحه دارد فقط حدود 80 صفحه متن داشته باشد. البته این فرم در دنیا جا افتاده و برای بچهها خیلی جذاب است. بچهها دوست دارند کتابهای پرحجم را بخوانند و در این کتاب به دلیل اینکه بار متن کم شده و به دوش تصویر افتاده سبب شده کتاب به انیمیشن نزدیک شود و سلیقه خوانندههای کودک و نوجوان این است که به سمت کارهای دیداری بروند. بهعنوان مثال وقتی دوربین عکاسی تولید شد، همه احساس میکردند که عمر نقاشی به سر آمده اما این تحول سبب شد نقاشان به سمت سبکهای مختلف و جدید هنری بروند، سبکهایی که دوربین نتواند آنها را خلق کند. به نظر من انیمیشنها و فیلمها نتیجهای از دنیای سینما و کتابهایی هستند که انگار از سینما تاثیر گرفتهاند و فرمشان عوض شده است. اگر کتاب نمیتوانست این تغییرات را در خود ایجاد کند، ممکن بود در مقابله با رسانههای تصویری از بین برود. این کتاب هم واکنشی است به علاقه بچهها به دیدن. به این نوع رمانها، رمانهای گرافیکی میگویند که تصویر و گرافیک در آنها خیلی مهم است و ژانرِ نویی در ایران محسوب میشود و ما خیلی به این ژانر نپرداختهایم.
درباره شخصیتپردازی این کتاب هم باید گفت که در این رمان دو کاراکتر اصلی وجود دارد که در حال نوشتن زندگی خودشان هستند، البته نه زندگی واقعیشان. ولی چون بسیار نزدیک است به چیزی که خودشان هستند، خیلی خوب توانستهاند آن را پرداخت کنند. همچنین شوخطبعی و دیالوگهای آنها بسیار قوی است و طنز موفقی محسوب میشود.
نکته بعدی شتاب و سرعتی است که در داستان وجود دارد. آنقدر تخیل قوی و سیالی در آن وجود دارد که اصلا در یک جا باقی نمیماند و مدام در حال حرکت است. البته این مسئله در جلدهای بعدی اغراق بیشتری به خود میگیرد. حتی مکان و زمان هم به هم میریزد. به گونهای که در کتاب «خانه درختی 65 طبقه» اندی و تری به کل تاریخ سفر میکنند. بنابراین یکی از ویژگیهای پیرنگش این است که از نظر زمان و مکان بسیار سیال است. ویژگی دیگر این است که خیلی در بند طرح و توطئه کلاسیک نیست. برای مثال در قصههای پلیسی، خیلی طرح و توطئهها چفتوبست وجود دارد و انگیزه کاراکترها مشخص است ولی اینجا طرح و توسعه ساده و سیال است و خیلی کاری ندارد که چیزی که میگوید منطقی باشد و منطقِ متعارف قصهها را میشکند. در این رمان حتما اتفاق A منجر به اتفاق B نمیشود و زنجیروار به هم پیوسته نیستند و بیشتر به شگفتانگیزتر کردن خواننده توجه دارند تا یک پلات پیوسته. در واقع ماجراها خیلی منطق متعارفی ندارند. اما مدام اتفاقهای مختلفی رخ میدهد که مخاطب را شگفتزده میکند و با این اتفاقهای جدید و غیرمنتظره خواننده را تا پایان داستان میکشاند. بنابراین وقتی داستان شروع میشود، خواننده خیلی دغدغه این را ندارد که آنها چگونه میخواهند گربه را بیابند و مدام به این فکر میکند که چه اتفاق جدیدی در حال رخ دادن است. در واقع تالیف این داستان از جنس غافلگیر کردن مخاطب است، به گونهای که مدام منتظر اتفاقهای جدید است تا حل کردن اتفاق اولیه.