به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مجموعه دو جلدی «ماهنوش و صورتکهای آسمانی» نوشته مریا یزدانی با تصویرگری آیدین سلسبیلی و عنوانهای «جادوی ستارگان» و «ترانههای توکانا» به تازگی از سوی انتشارات هوپا برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
در این مجموعه ماجراهای خواهر و برادر کوچکی به نامهای «پارسا» و «ماهنوش» بیان میشود که برای سه ماه تابستان به همراه مادرشان به خانه پدربزرگشان که در شهر دیگری است، میروند تا از پدربزرگ مواظبت کنند. مادر بچهها زنی بیحوصله و سختگیر است اما پدربزرگ، مردی خوشاخلاق و مهربان است. بچهها به او علاقهمند میشوند و در طول سه ماهی که در خانه پدربزرگ هستند ماجراهای عجیبی برایشان رخ میدهد. یکی از این ماجراها که در دومین جلد این مجموعه یعنی «ترانههای توکانا» به آن پرداخته میشود دیدار ماه نوش با یک جادوگر پیر در جنگل است، جادوگری که همه موجودات را تبدیل به سنگ میکند اما هرچه ورد میخواند نمیتواند ماهنوش را تبدیل به سنگ کند.
داستان اینگونه آغاز میشود: «آنروز یکی از بهترین روزهای زندگی «ماهنوش» و «پارسا» بود. مسافرت به شهر یک «پدربزرگ» عجیب و غریب و دوستداشتنی. آن هم نه مثل همیشه برای یکی دو روز، بلکه برای سه ماهِ تابستان!
«مهناز خانم» که چمدانهای قرمزش را دنبالش میکشید بلند گفت: «یعنی واقعاً میخوای گلدونه رو با خودت بیاری اونجا؟ کوتاه هم که نمیآی؟ نه؟!
ماهنوش گفت: «میذارمش رو پاهام! بابا یادش میره! خشک میشه! شاید عنکبوته تشنهش بشه!»
پارسا گفت: «روی پای خودشه! چی کار به تو داره؟!»
از پلههای اتوبوس که بالا رفتند، «پدر» هم پشت سرشان بالا آمد. گلدانِ بلندی تو بغلش بود. دوباره گفت: «ببین مهناز! چهار تا چمدونه. دو تا کوله. یه گلدون. اثاثها جهنم!
حواست به بچهها باشه! چشم ازشون برندار! پارسا مامانت رو اذیت نکنیها! باشه پسرم؟ ماهنوش جون کاری نداری بابا؟» و ماهنوش را آرام بوسید و گلدان را روی پایش گذاشت.
پدر به طرف در رفت. قبل از پیادهشدن، چند بار دیگر هم برگشت و نگاهشان کرد. ماهنوش پشت برگها فرو رفته بود.»
در بخشی از کتاب «ترانههای توکانا» میخوانیم: «ماهنوش پرنده را با توپ و تَشَر پراند و به طرف برکه راه افتاد تا خارپشت را پیدا کند. او را بلندتر از همیشه صدا میزد و جلو میرفت. در گوشه و کنار مسیرش، تابلوهایی بود که رویش نوشته بود: «خطر مرگ»، «محدوده تمساحها»، «خطر جادوگر»، «احتمالِ سنگشدن»، «خدانگهدار!»، «طلسم قهوهای»، «لطفاً برگرد!»، «کمی عاقل باش!» اما ماهنوش نمیتوانست هیچکدام را ببیند، بنابراین جلو و جلوتر رفت.
پرندهها و راسوهای نارنجی به لباسش میچسبیدند و سعی میکردند جلویش را بگیرند. پشهها نیشش میزدند که برگردد. اما او خارپشت را صدا میزد و در دلِ جنگل جلو میرفت.
ماهنوش که ردی از خارپشت نجسته بود، مثل شبحی بنفش بیشتر و بیشتر در سبزی غلیظ جنگل فرو میرفت.
ساعتها گذشت. کمکم سکوت سنگینِ دور و برش او را به خود آورد، حتی دریغ از نغمهی یک پرنده، آواز یک جیرجیرک یا وزوز یک پشهکوره. کمی جلوتر محدودهی باتلاقهای کوچک بود که قولوپ قولوپ صدا میکردند. ماهنوش حس کرد در میان گاز بدبویی که بوی تخممرغ داشت، راه میرود.»
مریا یزدانی، متولد 1356 است. «پای جدید اردک کوچولو» نام داستان کوتاهی به قلم این نویسنده است که در مجموعهای به نام داستانهایی برای نوجوانی آهوی اول به چاپ رسیده و موفق به دریافت جایزه آهوی نقرهای از جشنواره ادبی کومش شده است. او همچنین گردآوری و تصحیح کتاب ماما آش پخت را به عهده داشته که مجموعهای از انشاهای فرزندان کارکنان معدن در یک منطقه کویری به نام انارک است. نقاشی و تصویرگری برای کودکان از فعالیتهای دیگر اوست.
آیدین سلسبیلی، در سال 1360 متولد شد. او کارشناس گرافیک کامپیوتری، عضو پیوسته انجمن تصویرگران ایران و عضو هیأت مدیره سازمان جهانی گرافیک کامپیوتری است. آیدین سلسبیلی تاکنون بیش از 20 نمایشگاه انفرادی و گروهی در زمینهی تصویرگری نقاشی، حجم و هنرهای مفهومی برگزار کرده است. از آثار او میتوان به تصویرگری سهبعدی شاهنامه فردوسی و طراحی موزهی مجازی آثار باستانی ایران اشاره کرد. طراحی شخصیتهای سهبعدی برای پروژههای پویانمایی و بازیهای رایانهای از عمده فعالیتهای اوست.
انتشارات هوپا مجموعه دو جلدی «ماهنوش و صورتکهای آسمانی» را با شمارگان هزار نسخه و قیمت 180 هزار ریال برای هر جلد منتشر کرده است.