سیدعلی شجاعی در گفتگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره آثار جدیدش اظهار کرد: به زودی جلد دیگری از مجموعه سهگانه آموزش مهارتهای زندگی به کودکان با عنوان «به دیوارها بخند» از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر میشود.
این نویسنده کودک و نوجوان افزود: البته پیشتر، دو جلد دیگر این مجموعه با عنوانهای «هیچ طوفانی راهش را عوض نمیکند» و «شاید دیگران از آسمان میآید» از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده بود.
به گفته شجاعی، در این سه گانه مهارتهای زندگی در قالب داستان به کودکان آموزش داده میشود و به اساسیترین و ابتداییترین مهارتهای اجتماعی مورد نیاز کودکان میپردازد، اشکالاتی که ممکن است در تعامل با افراد مختلف اجتماع اتفاق بیافتد و تلاش میکند این مهارتها را با همراه کردن کودکان با داستان و همذاتپنداری با روایت برایشان به تصویر بکشد.
وی درباره این سه گانه توضیح داد: در نخستین جلد این مجموعه یعنی کتاب «به دیوارها بخند» قدرت نه گفتن و تسلیم نشدن در برابر شرایط سخت اجتماعی به کودکان آموزش داده میشود. در جلد دوم یعنی «هیچ طوفانی راهش را عوض نمیکند» عمل کردن دربرابر حرف زدن به کودک آموزش داده میشود و در سومین جلد یعنی «شاید دیگران از آسمان میآید» کودک مهارت مسئولیتپذیری را فرا میگیرد. البته اگر این مجموعه در تعامل با والدین خوانده، شنیده و فهمیده شود امکان تحلیل مضامین آن بهتر و عمیقتر میشود.
شجاعی همچنین از چاپ سوم نسخه آلمانی کتاب «اگر آدم برفیها آب نشوند» خبر داد و گفت: این کتاب در سال 1388 از سوی انتشارات نیستان منتشر شد و تا بهحال به زبانهای آلمانی، کرهای، فرانسوی، روسی و سوئدی ترجمه و چاپ شده است. همچنین برنده جایز Buch des Monats از آکادمی آلمان و منتخب سیزدهمین فستیوال بینالمللی ادبی برلین شده است.
این نویسنده افزود: این کتاب که تصویرگری آن را الهه طاهریان انجام داده توانسته است به لیست کتابهای کمک آموزشی مدارس آلمان برای دانش آموزان 7 تا 12 ساله راه پیدا کند. برای کمک به آموزش دانشآموزان، کتاب راهنمای معلمان و کتاب صوتی نیز در کنار اصل اثر تولید شده تا مباحث آموزشی حول محور این کتاب به صورت کامل و جامع در اختیار معلمان قرار گیرد.
به گفته شجاعی، در کتاب «اگر آدم برفیها آب نشوند» داستان کودکان یک روستا بیان میشود که با شور و شوق بسیار میخواهند بزرگترین آدمبرفی عمرشان را بسازند. یک روز کامل زحمت میکشند و یک آدمبرفی خیلی بزرگ میسازند. اما صبح روز بعد مردم روستا با دستورهای آدمبرفی از خواب بیدار میشوند. آدمبرفی همه را مجبور میکند به دستوراتش گوش دهند تا جایی که مقابل خورشید میایستد و نمیگذارد بهار به روستا بیاید.