به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدرضا مرزوقی، نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی به کتاب «موریس و کتابهای پرنده» نوشته ویلیام جویس پرداخته که با ترجمه فرمهر منجزی از سوی نشر پرتقال منتشر شده است. متن یادداشت این نویسنده و منتقد ادبی را در پی میخوانید:
«کتاب هنوز میتواند نجات دهنده باشد. نجات دهنده انسان از بلای تنهایی و ملال و نادانی و حتی بلایای طبیعی. میگویند «ویلیام جویس» وقتی مشغول نوشتن کتابی بود یکهو طوفان کاترینا در گرفت و نه تنها نوشتنش که زندگیاش را برای مدتها دچار اختلال کرد. اما ویلیام جویس که خود اهل قلم بود و با کتاب اخت بود در این مدت بیکار ننشست. او به پناهگاهها و جاهایی که برای آوارگان طوفان کاترینا ساخته شده بود سر زد و با بچههای آواره زیادی به گفتوگو نشست. ویلیام وقتی متوجه شد بچهها با خواندن کتاب و داستان حال بهتری پیدا میکنند و مصیبتی را که به خودشان و خانوادهشان رفته را برای لحظهای فراموش میکنند، ایدهی داستانی تازه به ذهنش زد. ایدهای که نوشتن آن 13 سال طول کشید. شاید 13 سال زمان زیادی بهنظر برسد اما 13 سال برای خلق یک کتاب شگفتانگیز ارزشش را دارد. بعدها با اقتباس از این کتاب یک انیمیشن ساخته شد که جایزه آکادمی اسکار را از آن خود کرد. ویلیام جویس نوشتن کتاب «موریس و کتابهای پرنده» را به احترام «بیل موریس» باهوش و خوشرو شروع کرد. میگویند بیل موریس مردی بود که به کتابها عشق میورزید.
در کتاب «موریس و کتابهای پرنده» میبینیم که کتابها خود برای موریس به پرواز در میآیند و در حالیکه دور و بر او میپرند و میچرخند، خود را برای او میخوانند. انگار کتابها خود میدانند و به این شعور رسیدهاند که چه کسی عاشق آنهاست و با این کار عشق خود را به او ابراز میکنند.
داستان موریس از وقتی آغاز میشود که طوفان کاترینا در میگیرد و تمام زندگیاش را نابود میکند. اما او ناامید نمیشود و در مسیری به راهش ادامه میدهد تا اینکه زنی را میبیند که در حال بالا رفتن از آسمان است. در حالیکه کتابهای پرنده او را احاطه کردهاند. زن برای او دستی تکان میدهد و میرود. از آن لحظه به بعد کتابها برای موریس به پرواز در میآیند و تا آخر زندگیاش در کنار او هستد. وقتی موریس پیر و ناتوان میشود تنها همدمش همین کتابهای پرنده هستند.
موریس که در این مدت تجربه خود از زندگی با این کتابها را نوشته، سرانجام روزی عمرش به پایان میرسد و در هیات همان موریس جوانی که تازه با کتابهای پرنده آشنا شده بود و در معیت همان کتابها به آسمان پرواز میکند. درست شبیه زنی که روزی در حال پرواز دیده بود. کمی بعد دختربچهای به خانه موریس میآید. نه تنها کتابها برای او به پرواز در میآیند که دختربچه کتاب دستنوشت موریس را هم پیدا میکند. در حالیکه مشغول خواندن کتاب موریس است کتابها به دورش شروع به پرواز میکنند. او جانشین دیگری برای موریس و برای تمام آدمهایی است که عاشق کتاب هستند و با کتاب زندگیشان را زیباتر میکنند.
«موریس و کتابهای پرنده» همچنین تصویرگری جذابی دارد که کار جو بلوم تصویرگر مشهور کتابهای کودکان است. شاید کسانی که به واقعنمایی و نگاه والتدیسنی وار به تصویر چندان علاقهای نداشته باشند نتوانند در زمره دوستداران تصاویر این کتاب قرار بگیرند، اما همینها نیز نمیتوانند با خواندن داستان شاعرانهای که این تصاویر را همراهی میکند، از تاثیر دراماتیکی که داستان بر مخاطبان میگذارد چشمپوشی کنند.
در کشور ما که سرانه مطالعه اینقدر پایین است و کودکان و نوجوانانمان هر روز بیشتر از پیش به بازیهای رایانهای رو میآورند و در کتاب نخواندن دست پدر و مادرانشان را از پشت بستهاند، خصوصا خواندن این کتابها توصیه میشود. حتی برای ما آدمبزرگها که به جای دائم لم دادن جلوی تلویزیون یاد بگیریم گاهی جلوی بچههایمان کتاب دست بگیریم. شاید که برایشان الگوی مناسبتری باشیم. کسی چه میداند، شاید روزی کتابها برای ما هم به پرواز در آمدند و ما هم توانستیم با دو بال کاغذی همراه آنها به آسمان سفر کنیم.»