به گزارش خبرگزاری کتاب (ایبنا)، رمان «شیدایی: اگر عشق یک بیماری باشد چه؟» اثر لارن اولیور نخستین جلد از سه گانه «شیدایی» است که با ترجمه مهتاب هادوی از سوی انتشارات آذرباد برای نوجوانان منتشر شده است. این رمان، به عنوان کتاب منتخب سال از دیدگاه Pennsylvania Young Readers، نامزد جایزه بهترین کتاب از دیدگاه Missouri Gatway و نامزد کتاب برتر سال از دیدگاه کاربران Goodreads انتخاب شده است.
لارن اولیور، نویسنده آمریکایی، در مورد «شیدایی» میگوید که قبل از نوشتن این کتاب کار تحقیقاتی در مورد گابریل گارسیا مارکز انجام داده بوده و به گفته این نویسنده بزرگ تمام کتابها یا در مورد عشقاند، یا مرگ. از آنجایی که کتاب اول اولیور پیش از سقوط درباره مرگ بوده، او تصمیم گرفته است، کتابی در مورد عشق بنویسد.
کتاب اول این سهگانه بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابهای نیوریورکتایمز معرفی شده است. «شیدایی سفرلِنا» شخصیت اصلی داستان، از سردرگمی، ترس و تقلید کورکورانه به سوی خودباوری و استقلال فکری که داستان بسیاری از نوجوانان است، صحبت میکند. این داستان در جامعهای پادآرمانی (dystopian) در آینده اتفاق میافتد؛ با این وجود شخصیت اصلی کتاب در ماجراجوییهای عاشقانه خویش آرمانهای جوامع امروز، مانند عشق، فداکاری و آزادی را به تصویر میکشد. جامعهای که شیدایی یا Delirium را توصیف میکند، نه تنها عشق میان زن و مرد، بلکه هرگونه عشق میان زن و مرد، بلکه هرگونه عشق، ذوق و خلاقیتی را مسموم و عامل جنگ و بدبختی نسل انسان میداند و درصدد درمان آن است. غافل از اینکه خود اشاعه دهنده مرض خطرناکتری است، مرضی که در دنیای واقعی نیز ما را تهدید میکند، بیتفاوتی. چه بسیار شده که رمان را در لاک زندگی روزمره خود فرو برده، بیاعتنا از کار دردهای جامعه و دنیا، گذاشتهایم و چرخهی روزمرگی را تا زمان مرگ طی میکنیم. شیدایی داستانی است که در ستایش عشق و شور و آزادگی.
شخصیت اصلی داستان، خود را اینگونه معرفی میکند: «من فرد خاصی نیستم. فقط یک دختر تکوتنها. صد و پنجاه و هفت سانتیمتر قدم دارم و همهچیز از همه لحاظ معمولی است. ولی یک راز دارم. میتوانید دیوارهایی تا به آسمان بسازید و من راهی پیدا خواهم کرد تا بر فراز آنها پرواز کنم. میتوانید با صدها هزار دست مرا پایین بکشید، من راهی برای مقاومت پیدا میکنم. و آدمهایی مثل من زیاد هستند، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید. مردمی که اجازه نمیدهند باورهایشان را از آنها بگیرید. مردمی که در دنیایی بدون دیوار عشق میورزند، کسانی که در اوج تنفر و محدودیت، با امید و بدون ترس، عشق میورزند. دوستت دارم، یادت باشد. آنها نمیتوانند این را از ما بگیرند.»
در بخشی از این رمان میخوانیم: «از زمانی که رئیسجمهور و کنسرسیوم، عشق را بهعنوان یک بیماری شناسایی کردهاند شصت وچهار سال میگذرد و چهل و سه سال است که دانشمندان توانستهاند برای آن درمانی قطعی پیدا کنند. اعضای خانواده همگی معالجه شدهاند. خواهر بزرگترم، رِیچل، نُه سالی است که از شر این بیماری خلاص شده و آنقدر از عشق در امان بوده که میگوید حتی علائم ان را هم به خاطر ندارد. قرار شده که من هم معالجه را دریافت کنم، دقیقا نود و پنج روز دیگر، سوم سپتامبر، روز تولدم.
بیشتر مردم از معالجه میترسند یا حتی در برابر آن مقاومت میکنند؛ ولی من ترسی ندارم، اتفاقا بیصبرانه منتظر درمان شدن هستم. اگر میتوانستم همین فردا انجامش میدادم؛ ولی برای آنکه دانشمندان درمانم کنند باید حداقل هجدهساله یا بزرگتر باشم. اگر غیر از این باشد معالجه ممکن است درست عمل نکند و در بعضی موارد موجب آسیب مغزی، فلج بخشی از بدن، کوری یا حتی عوارضی بدتر شود.»
انتشارات آذرباد، کتاب «شیدایی: اگر عشق یک بیماری باشد چه؟» را در قالب 466 صفحه با شمارگان 500 نسخه و قیمت 225 هزار ریال منتشر کرده است.