به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست تخصصی «داستان کودک و نوجوان و ادبیات پایداری» با حضور مصطفی رحماندوست، طاهره ایبد، شهرام اقبالزاده، افسانه موسوی گرمارودی و جمعی از علاقهمندان به این حوزه، عصر یکشنبه (16 مهرماه 1396) از سوی دبیرخانه هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس با همکاری مرکز آفرینشهای هنری کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان در سالن کنفرانس کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان برگزار شد.
مصطفی رحماندوست، نویسنده و شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان، در این نشست به بیان وضعیت ادبیات در دوران جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: در زمان جنگ تحمیلی ما با تخریب و نبودنها روبهرو شدیم. در این زمان بحثی مطرح شد که آیا لازم است نویسندگان به جنگ واکنش نشان دهند یا نه. اما این بحث به سرانجامی نرسید چون نویسندگان نمیتوانستند نسبت به این مساله عظیم واکنشی نشان ندهند و همزمان با شروع جنگ تحمیلی نخستین کتابهای دفاعمقدس هم نوشته شد.
شاعر «صد دانه یاقوت» ادامه داد: ما نویسندگان کودک و نوجوان در زمان جنگ درباره جنگ نوشتیم اما در آن زمان بیتجربه بودیم و احساسی مینوشتیم اما با اعتقاد. در آن زمان کتابی بهعنوان «اسم من علیاصغر است» را در جبهه و در زمانی که راننده آمبولانس بودم، نوشتم. این کتاب در آن سالها 320هزار نسخه بهفروش رفت. بعد از اتمام جنگ هم تجدید چاپ شد. بعدها که بیشتر تجربه پیدا کردم متوجه شدم این کتاب اشکال فنی دارد و برآن شدم که ایراداتش را برطرف کنم ولی به این نتیجه رسیدم که این، قصه جنگ است و نمیتوان آن را تغییر داد.
اخلاق پایداری و ظلمستیزی را گسترش دهیم
به گفته رحماندوست، این حس که نباید برای بچهها از جنگ نوشت حسی «سوسولیستی» است. همه ما و بچههایمان گرانی و فقر بعد از جنگ را چشیدهایم و نمیتوانیم بگوییم جنگ تاثیری بر بچهها نداشته است. جنگ روی همه ابعاد زندگی ما تاثیر داشته است و بر این اساس باید به دو دلیل برای بچهها از جنگ مینوشتیم. دلیل نخست آنکه با آنها همدردی کنیم تا تلخیهای زمان جنگ را که غیرکودکانه بود تحمل میکردند. دوم اینکه ما نمیدانستیم جنگ چقدر طول میکشد و باید آنها را به گونهای آماده میکردیم که اگر جنگ ادامه مییافت بتوانند سربازان خوبی برای کشورشان باشند.
وی در ادامه سخنانش به دوران بعد از جنگ اشاره کرد و گفت: واقعیت این است که ما موافق جنگ نبودیم و جنگ به ما تحمیل شد و باید دفاع میکردیم. اما قبل و بعد از جنگ یکسری جریانهای موافق و مخالف جنگ وجود داشت. آنها که مخالف جنگ بودند چه قبل و چه بعد از جنگ صدایشان درنیامد. حتی در خارج از کشور هم آثار بسیار محدودی علیه جنگ نوشته شد. موافقان جنگ هم به سه گروه تقسیم شدند گروه اول همان افرادی بودند که همچنان بعد از جنگ هم بدون تجربه و با احساس و با اعتقاد درباره جنگ نوشتند که به نظرم کار درستی نکردند. عده دیگری هم بهصورت سفارشی و بدون تجربه و بدون اعتقاد نوشتند. این دو گروه در جامعه پذیرفته نشدند چرا که اولی نتوانست باورپذیری در جامعه ایجاد کند و دومی هم در جامع پذیرفته نشد. اما دسته سوم عدهای بودند که با تجربه، با اعتقاد و با احساس نوشتند. در واقع آنها از عقل، خرد و تجربه استفاده کردند و آگاهانه و فناورانه به تولید اثر پرداختند به گونهای که بعد از 8 سال دفاع مقدس هم قابلیت خواندن داشت.
رحماندوست همچنین یادآور شد: به نظر من زمان اینگونه نوشتن هم گذشته است. زمان اینکه بنشینیم و راجعبه فردی که شهید شده و بچهاش ناراحت است و گریه میکند، بنویسیم. امروزه چیزی خوانده میشود که فضا و جغرافیا و تاریخ معاصر در آن تاثیر کند و به آن حس دهد. همه میگویند که ادبیات پایداری زیرمجموعه ادبیات دفاعمقدس است اما این درست نیست در واقعچیزی که امروزه مهم است ادبیات پایداری است و ادبیات دفاعمقدس زیرمجموعه آن قرار میگیرد. ادبیات پایداری یعنی اینکه به کودکانمان بیاموزیم که ظلمستیز باشند تا با هر نوع تجاوزی مخالفت کنند. ادبیات پایداری باید به گونهای باشد که قدرت مقاومت جمعی افراد را بالا برده و اخلاق پایداری، اصل مقاومت دربرابر بیگانه و ظلمناپذیری را گسترش دهد.
ادبیات باید بتواند جهان کودک را ارتقا دهد
شهرام اقبالزاده، مترجم و منتقد ادبی، نیز در این نشست به اهمیت توجه به کارهای جمعی پرداخت و گفت: در کار اجتماعی یکدست صدا ندارد و جمع و گروه هستند که با هم کار میکنند و هرکدام نقش خودشان را ایفا میکنند. اما امروزه یکی از ویژگیهای ادبیات ما انجام کار بهصورت فردی است در حالی که هویت اجتماعی و فرهنگی دارد و با زبان خاصی و در سرزمین خاصی پرورده میشود.
وی در ادامه درباره دوران جنگ تحمیلی بیان کرد: در سرزمین ما در سال 57 انقلاب بسیار عظیمی رخ داد. واقعهای که نهتنها ایران بلکه کل جهان را تحت تاثیر گذاشت و بهخاطر همین تاثیرگذاری انقلاب ما در جهان جنگی را به ما تحمیل کردند که همه اقلیتهای دینی و قومی در آن شریک بودند و اهالی ادبیات در آن زمان که هنوز در تب و تاب انقلاب بودند و باید در مورد رویدادهایی که یک کشور و ملت و هنرمندان را تکان داده بود و تاثیرش بر جامعه، خانواده و فرد مینوشتند، ناگهان با رویداد عظیمی به نام جنگ روبهرو شدند که باید به آن میپرداختند.
اقبالزاده با بیان اینکه ادبیات یک پدیده انسانی ـ عاطفی همراه با تخیل است، افزود: وقتی واقعیتها را میبینیم، متاثر میشویم و سعی میکنیم با تخیلمان خلاها را پر کنیم. در نتیجه یک داستاننویس خوب باید بتواند در بطن داستان بدون اینکه نامی از صدام ببرد نشان دهد که چه جنایتی بر مردم ما گذشته است.
وی، ادبیات پایداری را ادامه خون شهدا و بیان اینکه چرا به شهادت رسیدهاند، دانست و یادآور شد: امروزه ما در کشوری زندگی میکنیم که بین 12 تا 25 هزار کودک کارتنخواب دارد. ادبیات پایداری بعد از جنگ یعنی دفاع از محرومین و رسیدگی به وضعیت این کودکان نه بیان اصطلاحاتی مانند «ژن برتر». از نظر علمی و اسلامی اصلا ژن برتر وجود ندارد یعنی ژن کودکان کار و کارتنخواب ژن پست بوده است؟ ما در فراکسیون کودک برای کودکان چه کردیم؟ ادبیات پایداری یعنی توجه به اینگونه مسایل.
به گفته اقبالزاده، ادبیات کودک باید احساس و قدرت درک را سامان داده و تفکر را گسترش دهد و اینها را با هم همساز کند. در ادبیات کودک باید شخصیتپردازی کنیم و شخصیتهایی ایجاد کنیم تا کودک ما با آنها همدل شود و جهانش را ارتقا دهد. ادبیات علاوه بر اینکه به سرگرمی و تفریح توجه دارد باید بتواند جهان کودک را ارتقا دهد. ادبیات جلب رغبت کودک است و نباید بهصورت تحمیلی باشد.
رمان خوب، تجربه زیستن در تجربههای دیگران را به نوجوانان میدهد
طاهره ایبد، داستاننویس حوزه کودک و نوجوان، نیز در این نشست به بیان ویژگیهای داستانهای ماجراجویانه پرداخت و گفت: این داستانها به طور عمده جاذبه زیادی در بین نوجوانان دارند و ویژگی عمده آنها شخصیتپردازی است. شخصیت این داستانها معمولا میتوانند در موقعیتهای دراماتیک و نمایشی دست به کنش بزنند یا خودشان این موقعیتها را ایجاد کنند.
این نویسنده و منتقد ادبی درباره فاکتورهای داستانهای ماجراجویانه توضیح داد: ما موقعیتهای استرسزا و دلهرهآمیز و پر از راز و رمز را از اینگونه داستانها انتظار داریم و معتقدیم که شخصیتهای داستانهای ماجراجویانه نباید منفعل و ایستا باشند و موقعیتهای داستان باید پرتنش بوده و شخصیت را به حرکت وادار کند. اینگونه شخصیتهای داستانی باید بتوانند فکر کنند و جرأت و جسارت برای انجام کارهای پرخطر داشته باشد. لذا داستانهایی که تم جنگی دارند. مخصوصا رمانها، معمولا به لحاظ ساختاری طوری طراحی میشوند که این ویژگیها را در دل خود داشته باشند تا بتوانند خواننده را با موقعیتهای پرخطر و رازآلود خود درگیر کنند.
وی در ادامه به رابطه بین داستانهای ماجراجویانه و رشد مغز و جنبه فیزیولوژیکی نوجوانان پرداخت و گفت: طبق تحقیقات و یافتههای اخیری که از سوی یکی از پژوهشگران علوم اعصابشناختی، روی سیستم مغزی نوجوانان انجام شده، مشخص شده است که در مغز بخشی به نام کورتکس وجود دارد که در انسان بزرگتر از سایر جانداران است و رفتارهای ذهنی انسان مانند فکرکردن، رفتار کردن، برنامهریزی کردن و ... را کنترل میکند و ارتباطی بین سلولهای خاکستری و کاهش حجم این ماده وجود دارد و کاهش آن روی رفتارهای خاصی در انسان تاثیر میگذارد. همچنین تصمیمات اجتماعی ما به بخشی از مغز به نام مغز اجتماعی برمیگردد که براساس آن رفتارهایی از نوجوانان مانند خطرکردن و ریسککردن به این بخش ارتباط پیدا میکند.
به گفته این پژوهشگر، نوجوانی دوره ریسکپذیری و عملگرایی است. در این سن نوجوان به سمت همسالان خود میرود و نیاز دارد از سوی آنها پذیرفته شود در نتیجه دست به رفتارهای پرخطر میزند. در واقع نوجوان با خواندن داستان ماجراجویانه خودش را جای شخصیت اصلی داستان قرار میدهد و این کار کاملا غیرارادی است. نوجوان در جریان ماجراجویی و اتفاق داستان قرار میگیرد و خود بیرونیاش را فراموش میکند و از خوانند داستان بهنوعی شخصیت داستانی بهصورت ذهنی ساخته میشود که پا به پای شخصیت داستان حرکت میکند. گاهی میبینیم نوجوان به جایی میرسد که با بعضی از رفتارها و عملکرد شخصیت داستان موافق نیست و این جایی است که خواننده ذهنش آماده تحلیل کردن و نقد اثر میشود و رفتار شخصیت داستان را زیر سوال میبرد.
ایبد همچنین گفت: بهنظر من وقتی نوجوانی با ویژگیهای خطرپذیری و ریسکپذیری به سراغ رمان خوبی میرود تجربه زیستن در تجربههای دیگران را پیدا میکند و این بهترین چیزی است که نویسنده میتواند به مخاطبش بدهد.
بیتوجهی به قهرمانپروری در داستانهای کودکانه
افسانه موسوی گرمارودی، سردبیر مجله رشد نوآموز، نیز در این نشست به تجربهاش در بازخوانی حدود 200 اثر کودکانه اشاره کرد و گفت: شخصیتپردازی از دهه 60 به بعد در آثار ما بسیار کمرنگ شده است. مشکل شخصیتپردازی و قهرمانسازی مخصوصا در گروه سنی الف و ب باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. علت رویآوردن کودکان ما به شخصیتهایی مانند بتمن، اسپایدرمن و ... به خاطر این است که الگوسازی برای کودکان انجام ندادهایم و یکی از خلأهای ادبیات ما بیتوجهی به قهرمانپروری در داستانهای کودکانه است.
این پژوهشگر افزود: ما نیازمند این نیستیم که حتما از اشخاصی که فعالیتهای قهرمانانه در کشور انجام دادهاند برای بچهها بگوییم ما باید به آنها معنای شجاعت، استقامت و پایداری را بیاموزیم و به این وسیله حرکت بزرگی برای ادبیات پایداری انجام دهیم.
گرمارودی یادآور شد: همه استدلالهای ما این است که بچهها دوست دارند بیشتر سرگرم شوند و از آموزش فاصله گرفته و بیشتر به سوی ادبیات فانتزی رفتهایم. درحالیکه ما باید نکتههای آموزشی را در آثارمان لحاظ کنیم و از فانتزی به عنوان ابزاری برای بیان واقعیتها استفاده کنیم. امیدواریم آنقدر در آثارمان به شگفتیهایی از ایثار و قهرمانپروری بپردازیم که همه سیراب شوند و بگویند کمی هم به دنبال فانتزی بروید تا همه را سرگرم کند.