خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از روزنامه ایران: پررنگ دانستن یک جریان یا جریانهای بزرگی که زنده یاد توران میرهادی آغاز کرد، همانند بحث «مدرسه فرهاد» در اواخر دهه 30 یا «تأسیس شورای کتاب کودک» در آغاز دهه 40 و دایر کردن«فرهنگنامه» در سال 1358 به ارزشی بازمیگردد که جامعه برای حرکت قهرمانانش قائل است. مدرسه فرهاد تجربه بسیار بزرگی بود که متأسفانه در زمانی که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار میگرفت به آن بیتوجهی شد و مسکوت باقی ماند. با وجود تمام تلاشی که به خرج دادیم تا به این تجربه گرانمایه توجه شود، نه تنها در آن سالها، بلکه حتی تا به امروز همچنین اتفاقی رخ نداده است.
توران میرهادی
بنابراین پرچمداران فعالیت مدرسه فرهاد هماکنون دو دسته بسیار کوچک را تشکیل میدهند، گروهی از فارغالتحصیلان مدرسه فرهاد در ایران هستند و تعدادی از آنان هم مقیم کشورهای دیگر. البته برخی از این افراد هم دست به تشکیل نهادهایی زدهاند که در حال کسب تجربههای نوینی هستند، سازمانهای مردم نهادی که نوعی از مدرسه یا آموزشهای جدید را در جزیرههای بسیار کوچکی تجربه میکنند. متأسفانه باید گفت که صدای تجربه بزرگ مدرسه فرهاد ایشان به هیچ شکلی به گوش مسئولان نرسید یا شاید خودشان نخواستند که آن را بشنوند. در ارتباط با شورای کتاب کودک ماجرا قدری متفاوت است، شورا به هر حال برنامه خاصی را در بررسی کتاب و ترویج کتابخوانی دنبال میکرد. در همین رابطه هم میتوان گفت که توفیق بسیاری حاصل شده که کمابیش نتیجهاش در برنامههای شورا قابل مشاهده است.
استقبال ناشران از طرحهایی که شورا به این منظور داشت هم در شکل تأسیس و تجهیز کتابخانهها قابل مشاهده است. فرهنگنامه نیز یکی دیگر از کارهای باارزشی است که ایشان از سال 1358 روی آن متمرکز شد، کاری بسیار درخشان که به عقیده من از دو اقدام قبلی خانم میرهادی بیشتر در جامعه معرفی شد.
فرهنگنامه به هر حال کتاب مدونی است که جلد هفدهم آن هم بزودی به چاپ سپرده میشود، گمان میکنم هیچ یک از این سه برنامه عظیم خانم میرهادی که همگی به هم مرتبط هستند را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد. با وجود این گمان میکنم برای حوزه فرهنگنامه میتوان برد وسیع تری را متصور شد. با وجود تمام بیمهریها به حوزه کتاب، اما شورای کتاب کودک طی سالهای فعالیتش با موفقیت روبهرو شد.
مهمترین دلیل این موفقیت را در این میبینم که شورا با برنامهریزی و مدیریت صحیحی روبهرو بود و از سویی تقسیم کار بسیار درستی در آن حاکم بود. خانم میرهادی موفق به ایجاد همزیستی بزرگی میان افرادی شد که به طور داوطلبانه در شورا و فرهنگنامه مشغول فعالیت شدند. شاید چون عمده این افراد نیروهای داوطلبی بودند که تنها با عشق همکاریشان را آغاز کرده بودند و به همین واسطه هم موفق به جلب اعتماد جامعه شدند.ای کاش قدر توران میرهادی را تا زنده بود میدانستند.