خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مریم محمدخانی- وقتی از «ضعف تالیف» حرف میزنیم، انگار بررسیها انجام شده و نتیجه از قبل مشخص است: «تالیف در ادبیات کودک و نوجوان ضعیف است». من فکر میکنم یک دلیل عمده رسیدن به این گزاره مقایسهای نادرست است که بین تالیف و ترجمه صورت میگیرد. ما معمولا برای بررسی وضعیت کتابهای تالیفی، آنها را در مقابل کتابهای ترجمه قرار میدهیم و به این نتیجه میرسیم هنوز راه زیادی برای طی کردن باقی مانده است. البته که راه زیادی باقی مانده است، اما به نظر من این گزاره از این مقایسه به دست نمیآید. وضعیت تالیف باید با خودش سنجیده شود، با گذشته خودش و مسیری که طی کرده است.
کتابهایی که به فارسی ترجمه میشوند معمولا چند ویژگی دارند: کتابهایی هستند که یا برنده جوایز معتبر جهانی شدهاند یا در لیست پرفروشها بودهاند. این کتابها بیشتر از بازار کتاب آمریکا انتخاب میشوند و کپیرایت نیز در چاپ و انتشار آنها رعایت نمیشود. بنابراین کتابهای تالیفی قرار است در بازار، در کنار گلچینی از بهترین کتابهای زبانهای دیگر قرار بگیرند. بازاری که این روزها، با ترجمههای متعدد از یک کتاب واحد، شتاب در روند تولید و آمادهسازی کتاب، ضعف ویراستاری و ... روبهروست.
نکته دیگر اینکه تالیف تنها شامل رمان و داستان نمیشود. در دو سه سال اخیر بازار کتاب خردسال متفاوتتر از قبل شده است. وقتی از تالیف حرف میزنیم آیا مواردی چون تصویرگری، کتابسازی و ... در نظر گرفته میشوند؟ در دو سه سال اخیر کتابهایی به زبان فارسی تالیف میشوند که کتابسازی آنها قابل توجه است. اگر جایزههای ادبیات کودک سالهای قبل را در نهادهای مختلف مرور کنیم، میتوانیم به عناوین تعدادی از این کتابها دست پیدا کنیم؛ مانند کتاب «به به» از سمانه قاسمی که برنده نشان نقره لاکپشت پرنده شد. طراحی کتاب و تصویرگری برای این گروه سنی از سالهای قبل متفاوت است و ناشران خصوصی هم در کنار ناشران دولتی برای این بخش سرمایهگذاری میکنند. ناشران جدیدی وارد ادبیات کودک و نوجوان شدهاند که روی تولید کتاب تصویری تمرکز دارند.
نکته دیگر اینکه در رمان نوجوان تالیف در سالهای اخیر به مسائلی چون محیط زیست، مسائل اجتماعی کودکان، تاریخ و میراث فرهنگی و ... برمیخوریم. مسائلی که در رمان نوجوان بیشتر از قبل به آن پرداخته میشود. رمانهایی چون «سایهی هیولا» نوشته عباس جهانگیریان، «ریحانه دختر نرگس» نوشته جواد ماهزاده و «آناهید ملکه سایهها» نوشته جمالالدین اکرمی. اما این تلقی عمومی بین جامعه ادبیات کودک که تالیف ما ضعف دارد از کجا میآید؟
یک بخش این تلقی مربوط به اتفاقی است که در بازار میافتد، ترجمه همیشه پرفروشتر از تالیف است. به برخی از این دلایل پیشی گرفتن ترجمه بر تالیف پیشتر اشاره کردم. شاید دلیل دیگر عدم تنوع در بازار تالیف است. با وجود تنوعی که به آن اشاره کردم ما هنوز نتوانستهایم آثار قابل توجهی در ژانر فانتزی یا ترسناک خلق کنیم. اگر هم در این زمینهها تلاشهای صورت گرفته، عمومیت پیدا نکرده است. چند کتاب مثل آثار آرمان آرین یا سیامک گلشیری منتشر شدهاند اما نمیتوانیم در این ژانر نمونههای قابل توجه دیگری سراغ بگیریم.
در داستانهای رئالیستی جای خالی زندگی کودک و نوجوان امروز به چشم میخورد. شخصیتها و فضاهایی که در اکثر رمانهای تالیفی ترسیم میشوند، نسبتی با دغدغههای نوجوان امروز ندارد، آمار فروش رمانهای نوجوان ترجمه نشان میدهند با وجود فرهنگ متفاوتی که این آثار به نمایش میگذارند، مخاطب نوجوان با شخصیتها و فضای آن احساس نزدیکی بیشتری میکند تا فضایی که در رمانهای نوجوان تألیف بازنمایی میشود. رمانی که در آن فضایی از زندگی امروز کودک و نوجوان ایرانی ترسیم شود بسیار کمرنگ است. ما بیشتر کودکی و نوجوانی نویسندگان کتاب را میبینیم، مدرسههای آنها را میبینیم و با دغدغهها و مسائل آنها روبهرو میشویم.
شاید این غیاب مهمترین نکتهای باشد که بتوان آن را به عنوان ضعف تالیف برشمرد. با تمام این اوصاف نکتهای وجود دارد که باید به آن توجه شود. نظر من این است که نکته مهم صرفا پرداختن به مسائل زندگی امروز نیست که دنبال کردن داستانی را برای مخاطب کودک و نوجوان جذاب میکند. مهم دیدن و در نظر گرفتن مسائل و سلیقه مخاطب است. چنانچه ممکن است چیزی مربوط به زندگی امروز باشد اما مسئله مخاطب کودک و نوجوان نباشد، عنصری هم ممکن است مربوط به زندگی گذشته باشد اما به دلیل علاقهای که بچهها به آن دارند تبدیل به مسئلهشان شود.
پس نگاه کردن دنیا از دریچه چشم کودک و نوجوان است که به نویسنده کمک میکند مسائل آنها را بازیابی کند و زبان مخصوص رمان یا داستان را هم میسازد.
این موضوع در شعر هم به چشم میخورد، با اینکه تجربههایی در زمینه مجموعهسازی شعر برای کودکان و نوجوانان امروز دیده میشود، اما هنوز شعری که با آن روبهرو میشویم از دهههای قبل فاصلهای نگرفته است. مضامین و قالبها، همان مضامین و قالبهایی است که در دهههای شصت و هفتاد به کار گرفته میشد. اگر در آن سالهای تجربههایی نویی دیده میشد، امروز ردپای این تجربهها در شعر کودک و نوجوان بسیار کمرنگ است.
تالیف ما در تمام بخشها نیازمند تجربههای نو است، همانطور که رد این تجربهها در کتاب خردسال دیده میشود، نیازمندیم که در تمامی گروههای سنی و در تمام حوزهها مثل ادبیات، آموزشی و ... به دنبال تجربههایی باشیم که مختص به خود ماست. نه برگرفته از نمونههای موفق ترجمه است و نه برگرفته از کودکی و نوجوانی نویسنده. مربوط به همین امروز است، مربوط به کودک و نوجوان ایرانی و زمانهای که در آن زندگی میکند.