محمدرضا یوسفی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره وضعیت ادبیات تالیفی کودک و نوجوان گفت: ادبیات تالیفی در کشور ما مورد توجه قرار نمیگیرد و تعداد محدودی نویسنده در مقابل تعداد زیادی مترجم قرار گرفته است و رقابت نابرابری بین فضای محدود ادبیات تالیفی کودک و نوجوان در مقابل فضای گسترده ادبیات ترجمه قرار گرفته و این حجم آثار ترجمهای مانع از دیده شدن ادبیات تالیفی شده است.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه به تاریخچه ادبیات کودک و نوجوان اشاره کرد و گفت: اگر از نظر تاریخی به حوزه کودک و نوجوان نگاه کنیم میبینیم ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما بعد از مشروطه مخصوصا در عصر پهلوی با ادبیات ترجمه شروع شده است و ادبیات ترجمه بازار را اشباع میکند. بعد از آن، نویسندگانی پیدا میشوند و شروع به نوشتن میکنند تا اینکه در دهه 50 میبینیم آثار تالیفی از آثار ترجمه پیشی میگیرد. اما این روند ثابت نمیماند و در اثر عوامل مختلفی ازجمله عدم حمایت مدیران فرهنگی از ادبیات تالیفی به تدریج این حوزه ضعیف میشود تا جایی که امروزه شاهد انتشار گسترده آثار ترجمه هستیم.
وی در ادامه بیان کرد: کتابهای تالیفی آثاری هستند که متعلق به یک قوم و ملت است درحالی که آثار ترجمه آثار همه اقوام و ملتهاست و این مساله در همه جای جهان صادق است. تالیف و ترجمه زور بازو و قدرت برابری ندارند که با هم رقابت کنند و بسته به تجربه سیاستگذاران و مدیران فرهنگی در کشورهای مختلف وضعیت ایندو تغییر میکند.
مدیران فرهنگی به فکر ادبیات ملی نیستند
نامزد جایزه هانس کریستین اندرسن افزود: با نگاهی به کشور ایران میبینیم بهخاطر عدم وجود قانون کپیرایت با انبوه آثار ترجمه از سوی ناشران مختلف مواجهایم. بهطوری که گاه از یک کتاب بیش از 20 ترجمه از 20 ناشر مختلف منتشر شده است و مشخص نیست که کدام ترجمه بهتر است. این مساله مشکل دیگری را نیز برای ما در زمان عرضه کتابهایمان به ناشران بینالمللی در خارج از ایران ایجاد کرده است. بهعنوان مثال چندیپیش وقتی که میخواستم برای یکی از آثارم با ناشر هلندی قرارداد ببندم او در برابر پرداخت حق کپیرایت مقاومت میکرد و میگفت شما خودتان به این قانون پایبند نیستید و من در آن لحظه به عمق فاجعه پی بردم.
یوسفی در ادامه بیان کرد: ناشران ایرانی در بازگشت از نمایشگاههای خارجی تعداد زیادی کتاب برای ترجمه با خود میآوردند و آنها را با هزینه پایینی ترجمه و منتشر میکنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این مساله توجه نمیکند که در شرایطی که دربهای کشور ما به روی ورود بیحساب آثار ترجمه باز است، چه بلایی بر سر ادبیات تالیفی میآید. فقط نگاه سیاسی به این مساله دارد. ما ضربه اصلی را از سیستم موجود میخوریم. بازار بیدر و پیکری که هیچ حمایتی از نویسنده نمیکند.
نویسنده «دختر سبزآبی» افزود: ما ادبیات تالیفیمان را با ادبیات ترجمه و آثار نویسندگانی مقایسه میکنیم که از حمایت دولت در کشورشان برخوردارند، ببینید چه حمایتی از جی. کی. رولینگ در کشورش میشود در کشور ما به نویسنده خارجیای که کتاب دینی نوشته باشد 500 هزار دلار جایزه میدهند اما ادبیات تالیفی ما حمایت نمیشود. در کشور ما نگاه ملی به فرهنگ وجود ندارد از سویی میبینیم مجلات کودک و نوجوان هم که ابزاری برای تقویت فرهنگ ملی بهشمار میروند پشت سرهم تعطیل میشوند و این نگرانکننده است، باید نگاه به فرهنگ ملی تقویت شود.
آثار تالیفی به دست بچهها نمیرسد
یوسفی با بیان اینکه مدیران فرهنگی ما و همچنین رسانهها و مطبوعات اساسا به فکر ادبیات ملی نیستند، گفت: ناشران دولتی هم مانند کانون پرورش فکری که باید از نویسندگان حمایت کنند با قراردادن ضوابطی چاپ آثار را بسیار مشکل کردهاند به گونهای که اگر نویسندهای بخواهد اثرش را توسط این ناشر دولتی منتشر کند باید حتما سه اثر چاپ شده داشته باشد درحالیکه این شرط برای مترجم وجود ندارد. در حال حاضر در جلسات آموزش داستاننویسی چندین نویسنده جوان دارم که آثار بسیار خوبی تولید میکنند اما امکان چاپ آثارشان وجود ندارد در حالی که در سایر کشورها حمایتهای گستردهای از نویسندگان میشود. باید آسیبشناسی کنیم و ببینیم چرا در کشور ما این حمایت از نویسنده وجود ندارد.
وی افزود: براساس فهرستهایی که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و موسسه خانهکتاب منتشر میشود و آنچه در بازار کتاب میبینیم، با حجم انبوه آثار ترجمه مواجهایم. علاوه بر این پخش سنتی کتاب در بازار هم سبب مهجور ماندن ادبیات تالیفی شده است. آنچه در بازار عرضه میشود آثار ترجمه است، آثار تالیفی به دست بچهها نمیرسد. بهطوری که وقتی خود من به بازار کتاب مراجعه میکنم به سختی میتوانم کتاب تالیفی مورد نظرم را پیدا کنم.
امروزه با پدیده جابهجایی پیدرپی نسلها مواجهایم
خالق «ماه منیر» با بیان اینکه جامعه ما در شرایط پوستاندازی است، گفت: همه ما به گونهای درحال گذراندن تجربه تازهای از مدرنیته هستیم و این مساله خارج از سیستم اجتماعی ماست و عوامل جهانی و بینالمللی در این مساله دخیلاند. اگر در زمان گذشته نسلها دهه به دهه تغییر میکردند الان هر پنج سال شاهد ورود نسل جدید هستیم و با پدیده جابهجایی پیدرپی نسلها مواجهایم و این مساله بهخاطر تحولات جهانی و بیرون از اراده ماست، این شرایط خود بهخود بستری برای ادبیات ترجمه فراهم میکند ولی این مساله مختص ایران نیست و همه کشورها با آن درگیرند.
وی افزود: با نگاهی به کشورهای کوچکی مانند کشورهای آسیای جنوب شرقی یا ترکیه که این شرایط در آنها اتفاق افتاده، میبینیم مدیران فرهنگیشان با اتخاذ سیاستهایی ادبیات بومیشان را تقویت میکنند. اما در کشور ما زمانی که من بهعنوان یک نویسنده میآیم و شاهنامه را که برگ زرین ادبیات ملی مردم ایران است در قالب رمان برای کودکان و نوجوانان مینویسم میبینم که مورد حمایت قرار نمیگیرد و دیده نمیشود. امروزه همه نویسندهها درگیر این مساله هستند و وقتی میبینند حمایتی نیست و آثارشان دیده نمیشود به مشکل برخورد میکنند. نویسندگان نوقلم و جوان هم وقتی وارد این حوزه میشوند با غول رانتخواری مواجه میشوند که یا آنها را میبلعد یا مجبور میشود از صحنه خارج شوند.
به گفته یوسفی ما اگر تجربه تاریخی ملتهای جهان را بررسی کنیم میبینیم آنها میکوشند در بازخوانی فرهنگی، هویت ملی خود را پیدا کنند و برمیگردند به ادبیات کهنشان در قرون وسطی و ادبیات فولکلوریک قبل از قرون وسطی. آنها به سراغ ریشههایشان میروند چون میخواهند خودشان را دوباره تعریف کنند. بهعنوان مثال مردم آلمان نازی بعد از جنگ جهانی دوم میبینند هیتلر تصویر فوقالعاده فجیعی از آلمان به مردم ارایه داده است و به همین دلیل طی سالهای بعد از جنگجهانی دوم خودشان را بهوسیله تفسیر گوته، برادران گریم و راهاندازی کنگره برلین بازخوانی میکنند. خوشبختانه در کشور ما اتفاقاتی نیفتاده که بخواهیم خودمان را تطهیر کنیم، ما در مقابل تاریخ سرافرازیم ولی در مقابل تاریخ به خاطر عدم تدبیر مدیران فرهنگی مورد یورش قرار گرفتهایم.
نوجوانان را با اسطورههای ایرانی آشنا کنیم
نویسنده مجموعه «شاهنامه برای کودکان» در ادامه بیان کرد: ما یکی از پنج کشور متمدن کهن جهان هستیم با تمدن فرهنگی 9هزارساله. ما هنوز داریم از آبشخور حافظ و فردوسی و سعدی مینوشیم و محصول رنجهایی که برای نوشتن آثار تالیفی کشیده میشود در بازار کتاب دیده نمیشود چون مدیریت فهیم فرهنگی نداریم. ادبیات تالیفی ما دیده نمیشود کودکان و نوجوانان ما ماهپیشانی و رستم را نمیشناسند در عوض سیندرلا، پینوکیو، هریپاتر و ... را میشناسند. چقدر باید کار کنیم تا نوجوانی که «آشیل» را میشناسد «رستم» را هم بشناسد. نمیگویم شناختن اسطورههای کشورهای دیگر اشتباه است اما نوجوانان ابتدا باید با ادبیات کهن کشور خودشان آشنا باشند.
وی یادآور شد: باید ببینیم چرا در دهه 40 و 50 ادبیات تالیفی ما در کشور مطرح میشد ولی الان دیده نمیشود؟ چرا نخستین کتاب من در سال 1357 با تیراژ 20 هزار نسخه چاپ میشد و الان بعد از گذشت حدود 40 سال از فعالیت ادبی، کتابهایم با هزار نسخه منتشر میشود؟
نویسندگان توانمند بسیاری داریم
یوسفی درباره استقبال مخاطبان از آثار تالیفی نیز بیان کرد: استقبال کودکان و نوجوانان از کتابهای تالیفی پایین نیست، سیستم توزیع فلج است، کتابهای تالیفی به دست بچهها نمیرسند. من در جلسات متعدد دیدار با کودکان و نوجوانان شاهد استقبال بینظیر آنها از کتابهای تالیفی بودهام. مساله بعد سیستم آموزش و پرورش است که برنامهریزی سنتی دارد و کتابخانههای آنها هم فاقد کتابهای بهروز در حوزه کودک و نوجوان است. کودکان ما شناختی نسبت به پدیدآورندگان آثار ندارد.
نویسنده «اگر بچّه رستم بودم» با تاکید براینکه ما نویسندگان توانمند بسیاری داریم، گفت: تجربه «طرح رمان نوجوان امروز کانون» نشان داد که ما از این ظرفیت برخورداریم. اما امکانات لازم در اختیار نویسندگان قرار ندارد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید به عنوان یک رسانه فرهنگی به ادبیات نگاه کند. متاسفانه صنعت نشر این مساله را آموخته است که کتابهای ترجمه چاپشان بسیار راحتتر است و سریعتر از ارشاد مجوز میگیرند. همچنین بهخاطر هزینه کمی که برای ناشر دارد سیستم پخش هم درصد بیشتری برای توزیع این کتابها دریافت میکند و بهتر این آثار را توزیع میکند. این مسائل سبب شده که کتابهای تالیفی کمتر دیده شوند.
عدم وجود مترجم حرفهای برای ترجمه آثار فارسی
این نویسنده خاطرنشان کرد: چرا مدام میگوییم نویسندگانمان باید بهروز شود مگر نویسنده ژورنالیست است اگر به تئاتر کودک و نمایشنامهها سری بزنیم میبینیم گرایش به سمت ادبیات بومی است. چیزی که مهم است حفظ ساختار ادبی اثر است. همانطور که بچهها با رسانههای جدید رشد میکنند خواه ناخواه نویسندگان هم تغییر میکنند و این مساله در آثارشان منعکس است و اگر اینطور نبود ناشران کشورهای دیگر از آثار تالیفی ما استقبال نمیکردند.
یوسفی در پایان درباره دلایل مطرح نشدن ادبیات تالیفی ما در سایر کشورها نیز توضیح داد: مشکل این است که زبان ما فارسی است و در سطح دنیا شناخته شده نیست. از سویی تعداد مترجمان حرفهای برای ترجمه آثار از زبان فارسی به انگلیسی در کشور ما بسیار کم است. زمانی که کاندیدای جایزه هانس کریستین اندرسن شدم قرار بود 12 عنوان از کتابهایم را ترجمه کنم و ما به سختی توانستیم مترجم پیدا کنیم. مساله بعدی حمایت دولت است و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقش مهمی در ترجمه آثار و معرفی آنها به سایر کشورها دارد.