خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-سیداکبر میرجعفری: سلام و احترام و تحيت. آقاي وزير فرهنگ و آموزش سياره qx ! ميدانم كه زبان مرا متوجه نميشويد. اين زبان را رؤساي خودمان نيز نميفهمند، چه رسد به شما! اما شايد بعد از اينكه اين نامه به دستتان رسيد، به دنبال مترجمي ميگرديد كه آن را برايتان ترجمه كند تا بدانيد حرف حساب اين ضعيف چيست!
غرض از مزاحمت، ميخواستم از محضر شريفتان بپرسم: در سياره شما هم وقتي عده زيادي نويسنده و شاعر به مديريت يك نفر اعتراض ميكنند، مسئولان بالادست نه تنها به حرفشان محل نمي گذارند؛ بلكه طوري رفتار ميكنند كه انگار ميخواهند لج انسانهاي فرهيخته را دربياورند؟!
البته نه اينكه گمان كنيد همه مديران در كشور ما اينگونهاند؛ نه! باور كنيد اگر رئيس صنف كله پاچهپزان يك شهر دور افتاده، بفهمد هم صنفانش از او خوششان نميآيد، خودش سرش را زير مي اندازد و از رياستش كنار ميرود؛ اما انگار كساني كه خودشان را قيّم اهل فرهنگ و هنر مي دانند؛ اين طوري نيستند. عرض كنم حضور محترمتان: «شما كه وزير تشريف داريد، حتما ملتفت هستيد كه به هيچ وجه درك و فهم شما بيشتر از يك نويسنده يا يك متفكر در سيارة خودتان نيست!»
فرض كنيد وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي امريكا، خيال برش دارد كه بيشتر از نوام چامسكي ميفهمد! خب همه به ريشش ميخندند. خندهدارتر اينكه يك مدير فرهنگي گمان كند، نويسندگان و شاعران محصول مديريت و تربيت ايشان اند. تصور بفرماييد، وزير ارشاد انگليس مدعي شود: كازئو ايشي گورو را بنده تربيت كردهام كه توانسته رمانهاي به اين خوبي بنويسد و جايزه نوبل هم بگيرد!
خلاصه اينكه؛ آقاي وزير!
همين چند روز پيش مي خواستند براي كانون پرورش فكري مدير جديد تعيين كنند. تعداد زيادي از نويسندگان كودك و نوجوان معتقد بودند كه فلاني مدير نباشد بهتر است؛ اما مديران بالادست، عدل رفتند سراغ همان آدم و ديروز هم جلسه معارفه ايشان را برگزار كردند! شما كه خدا را بهتر از ما ميشناسيد، خدا وكيلي اين كار يعني چي؟ مي خواستند بگويند: ما بيشتر از نويسندگان مي فهميم؟! يا نه؛ خواستند زورشان را به آنها نشان دهند؟ ميدانم كه شما اخلاقتان اين طوري نيست؛ وگرنه صيت نام خوش شما به زمين نميرسيد!
اينها را نوشتم كه بگويم: شما شفيع ما؛ اگر روزي گذرتان به اين طرف ها افتاد، حتما اين حرف ها را به مديران فرهنگي مملكت ما منتقل كنيد. پايان تماس؛ فرررت!