خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ملیسا معمار- جواد ماهزاده، نویسنده و روزنامهنگار، هم در حوزه بزرگسال و هم در حوزه نوجوان آثاری را خلق کرده است. نخستین رمانش با عنوان «خنده را از من بگیر» سال 1387 از سوی نشر هیلا به بازار آمد. او در سال 1393 رمان نوجوان «ریحانه دختر نرگس» را منتشر کرد که درباره مهاجرت اجباری دختری نوجوان همراه با خانوادهاش به یکی از روستاهای کردنشین ایران است. این رمان موفق شد در سال 1394 نشان نقرهای لاکپشت پرنده را از آن خود کند. سپس «وداع در المارتینو» را برای نوجوانان نوشت که فضایی گنگستری دارد. ماهزاده همچنین آثار دیگری هم در حوزه بزرگسال منتشر کرده است که از جمله آنها میتوان به «باغ رویان» و «لالمونی» اشاره کرد. بر این اساس، درباره گرایش نویسندگان بزرگسال به حوزه کودک و نوجوان و چالشهایی که ادبیات تالیفی کودک و نوجوان را تهدید میکند با او گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
اخیرا شاهد افزایش گرایش نویسندههای بزرگسال به حوزه کودک و نوجوان هستیم، این پدیده را چگونه ارزیابی میکنید؟
اساسا خیلی خوب نیست که نویسندگان بزرگسال به حوزه کودک و نوجوان بیایند مخصوصا اگر حالت سفارشینویسی داشته باشد، اصلا خوب نیست. اغلب نویسندگان بزرگسالی که وارد حوزه کودک و نوجوان میشوند فکر میکنند چون تابهحال توانستهاند آثار خوبی را در حوزه بزرگسال منتشر کنند، قطعا میتوانند برای کودکان و نوجوانان هم بنویسند. گاهی سفارشات نهادهای دولتی یا نشرهای متمول ممکن است عدهای را به راهی بکشاند که عموما نتیجه مثبتی نداشته باشد. اما نمیتوان حکم کلی صادر کرد و از اتفاقات خوب این انتقال چشم پوشید.
شما هم ازجمله نویسندگان ادبیات بزرگسال هستید که وارد حوزه نوجوان شدهاید و توانستهاید به واسطه «ریحانه دختر نرگس» جایزه لاکپشت پرنده را دریافت کنید.
گاهی اوقات افرادی هم مانند من وجود دارند که خیلی گذری و فقط براساس سوژههایی که در ذهنشان دارند یا طرحهایی که از قبل داشتهاند آثاری را در حوزه نوجوان میآفرینند. این نویسندگان به صورت گذری وارد این حوزه میشوند و نمیخواهند لزوماً نوجواننویس بمانند و چون آثاری که خلق میکنند سفارشی نیست ممکن است تجربه موفقی داشته باشند. اما بهطورکلی این ورود برای خود ما نویسندگان خطرناک است و درصد کمی میتوانند موفق شوند. نویسندهای که یکبار وارد این حوزه میشود و گذری کار میکند ممکن است در کتاب اول یا دومش موفق باشد ولی لزوما این موفقیت ادامهدار نخواهد بود. بهطورکلی تغییر پست دادن از ادبیات بزرگسال به سمت کودک و نوجوان خطرناک است، مانند فوتبالیستی که سالها در پست مهاجم توپ زده و حالا یکباره میخواهد در پست دفاع هم موفق باشد. این خطر را بهعنوان نویسندهای که در هر دو حوزه فعالیت داشته بهخوبی متوجه هستم. افرادی که بزرگسالنویس هستند میترسند که نوشتن برای نوجوانان روی قلمشان تاثیر بگذارد و وقتی هم که برای نوجوانان مینویسند مدام نگران بزرگسالانهنویسی برای بچهها هستند.
آیا صرفاً نویسنده بودن میتواند دلیل موجهی باشد که نویسندهها وارد هر حوزه و هر گروه سنی شوند؟
همیشه استثناهایی وجود دارد که توانستهاند در هر دو حوزه خوب بنویسند، افرادی هستند که نکات ظریف هر حوزه را رعایت کردهاند و آموزش دیدهاند و توانستهاند آثار موفقی خلق کنند. اما به طور کلی نویسندگان باید تکلیفشان را با خودشان روشن کنند و بهطور تخصصی به نوشتن برای یک گروه سنی بپردازند. بسیاری از نویسندگان هم داریم که وارد حوزه شعر شدهاند و نتوانستهاند موفق باشند چون هرکدام از اینها عرصهای جداست و لزوما یک داستاننویس خوب نمیتواند شاعری توانا باشد و بالعکس. کار کردن در حوزه نوجوان و بزرگسال هم دقیقا همینطور است.
به نظر شما نوشتن برای نوجوانان چه ویژگیهایی دارد؟
باید توجه داشته باشیم با یک گروه سنی طرف هستیم که ویژگیهای خاص خود را دارد و دریافتش از دنیا و نوع نگاهش به جهان فرق دارد. موقع نوشتن باید خودتان را بهعنوان نوجوانی امروزی با مقتضیات این گروه سنی تصور کنید و از دریچه نگاه او به جهان بنگرید و دائما افق نگاه او را هنگام نوشتن در نظر داشته باشید. این سوای کار آموزش، فرم و تکنیک کار است. باید بیشتر به مخاطب فکر کرد و این یک اصل است البته غیر از آن باید به فاکتورهای اخلاقی و محتوای مناسب هم توجه شود که چالش عمدهای برای نوجوانان پیش نیاید و با خواندن متن دچار بحران و چالش نشوند.
باتوجه به اینکه نوشتن در حوزه نوجوان و بزرگسال را تجربه کردهاید، کدام حوزه برایتان جذابیت بیشتری دارد؟
تا بهحال سختترین کار برایم نوشتن برای نوجوانان بوده است. نوشتن برای نوجوانان در مقایسه با نوشتن رمان بزرگسالی که حتی از نظر نثر خیلی سخت است، به مراتب سختتر است زیرا زمانی که مشغول نوشتن برای نوجوانان هستی باید مدام خودت را نقد کنی، به جای بچهها خودت را مرور کنی، بیراهه نروی، سطح هوش و روحیه پرسشگری نوجوانان را در نظر داشته باشی و ... به همین دلیل نوشتن برای بچهها بسیار سختتر از بزرگسالان است. البته من تجربه نوشتن برای کودکان و خردسالان را ندارم که قطعا از نوشتن برای نوجوانان هم پیچیدهتر است.
بازار کتاب کودک را چگونه ارزیابی میکنید، نویسندگان تا چه اندازه توانستهاند در خلق آثار تالیفی برای نوجوانان موفق عمل کنند؟
مشکل اصلی تالیف داستان کودک و نوجوان، همین بازار کتاب است. امروزه بازار کتاب نوجوان مملو از آثار ترجمه شده است. ممکن است نویسندهای نهایت تلاشش را انجام دهد و بهترین کار نوجوان را هم بنویسد اما از آن طرف کارش دیده نمیشود و نمیتواند بازخورد خوبی از مخاطب و بازار کتاب بگیرد. با حضور در کتابفروشیها و پرسش و پاسخهایی که داشتهام متوجه شدهام که 90 درصد بازار کتاب نوجوان را آثار ترجمهای تشکیل میدهند و این باعث میشود که نویسنده کمکم نسبت به نوشتن برای نوجوانان دلسرد شود چون نوشتهاش دیده و خوانده نمیشود. از طرفی کتابهای تالیفی این حوزه آنگونه که باید به مخاطب معرفی نمیشوند. تعداد مجلات و رسانههایی که به معرفی آثار کودک و نوجوان میپردازند بسیار محدود است و آثار تالیفی چندان به جامعه معرفی نمیشود. درحالی که بچهها برای شروع به مطالعه و کتابخواندن نیاز به آگاهی و اطلاعرسانی دارند. از سویی تعداد جوایز کتابهای کودک و نوجوان نیز بسیار کمتر از حوزه بزرگسال است و کمتر در نویسنده ایجاد انگیزه میکند تا وقت بگذارد و کتاب خوب بنویسد. همچنین نقد خوب و اصولی قابل توجه هم در این حوزه کمتر صورت میگیرد. در حوزه نوجوان رقابت در بازار داخلی با نویسندگان خوب این حوزه و رقابت با آثار خارجی ترجمه شده بسیار سختتر از حوزه بزرگسال است.
یعنی انگیزه نویسندگان حوزه کودک و نوجوان برای تولید آثار تالیفی کمتر از نویسندگان حوزه بزرگسال است؟
در مجموع دلایلی که نویسنده را به سمت نوشتن برای بزرگسالان تشویق میکند بیشتر است؛ هرچند که بازار کتاب نوشتن بزرگسال هم کمرمق شده است ولی باز هم نویسنده دلایل بیشتری دارد تا به این سمت برود. در ادبیات بزرگسال، یکسری ناشران بهطور تخصصی کار میکنند و به کار تالیفی اهمیت میدهند. همچنین تعداد جوایز ادبی، رسانهها و مطبوعاتی که به معرفی آثار بزرگسال میپردازند و نقدهایی که در این حوزه صورت میگیرد بیشتر است و برای نویسنده انگیزه ایجاد میکند. از سویی مخاطبان نیز توجه بیشتری به آثار تالیفی در ادبیات بزرگسال دارند و همواره با یکسری پدیده در این حوزه روبهرو هستیم. مثلا طی سالهای گذشته نویسندگانی مانند سینا دادخواه، نسیم مرعشی، فریبا وفی و سارا سالار خود را به عنوان چهره معرفی میکنند و مخاطب به آنها اقبال نشان میدهد. اینها باعث میشود که نویسندگان دیگر نیز انگیزه پیدا کنند که بالاخره خبری هست و باید در این عرصه بمانند و بنویسند و تلاش کنند تا کار خوب تولید کنند و دیده شوند. اما در حوزه کودک و نوجوان ناشران نگاه دیگری دارند و عموما غلبه با ترجمه است. کار تالیفی کمتر به چشم میآید. مجلات و رسانهها هم در معرفی کتابهای کودک کمکارند. نتوانستهایم بچهها را جذب کتابهای تالیفی کنیم. نتوانستهایم اعتماد خانوادهها را جلب کنیم و کتابهای خوب تالیفی این حوزه را به آنها معرفی کنیم. جوایزی مانند لاکپشت پرنده باید تقویت شوند و در آموزش و پرورش معتبر شناخته شوند تا بچهها و خانوادهها کتابهای برگزیده را بشناسند.
چه چالشهایی ادبیات تالیفی کودک و نوجوان را تهدید میکند؟
از مرحله تهدید گذشته است. در این حوزه با سه مشکل اصلی روبهرو هستیم. مشکل اول فقدان قانون کپیرایت است. سامان دادن به بازار ترجمه سبب تقویت بازار تالیف میشود. وقتی بدون هیچ دغدغهای آثار ترجمه وارد بازار کتاب میشود قطعا بر آثار تالیفی، میزان حقالتالیف و استقبال ناشران از آثار تالیفی هم تاثیر منفی میگذارد. متاسفانه برای ناشران حوزه کودک فرقی نمیکند که نویسنده ایرانی داشته باشند و آنها را حمایت و تقویت کنند. ناشران کودک و نوجوان از نظر اقتصادی بر کار ترجمه سوارند و شاید برای بیشتر آنها پرورش و تقویت نویسنده ایرانی اهمیت نداشته باشد. دومین مساله نهادهای اطلاعرسانی هستند که یا نداریم یا خیلی ضعیف عمل میکنند. بچهها برای اینکه شروع به خواندن کنند نیاز به اطلاعرسانی و معرفی کتاب دارند اما متاسفانه نه تلویزیون توجهی به این موضوع دارد و نه شریانهای اطلاعرسانی قوی وجود دارد. دلیل سوم، مساله محتوا و تالیف است. نمیتوانیم کتمان کنیم که ما در حوزه تالیف ضعف داریم. اگر بتوانیم آثار خوب تولید کنیم آن آثار هم قطعا میتوانند جایشان را در بین مخاطبان باز کنند. باید نوشتههایمان را قوی و بهروز کنیم. خوشبختانه نویسندگانی مانند هوشنگ مرادی کرمانی، فرهاد حسنزاده، نوید سیدعلی اکبر، مهدی رجبی، ناصر کشاورز و نظیر اینها از نویسندگانی هستند که توانستهاند آثار خوبی را برای بچهها تولید کنند. باید تلاش کنیم ما هم به این خوبی باشیم تا مخاطب ما را انتخاب کند. البته همانطور که گفتم این قدرت بهتنهایی کافی نیست و بسیاری از نویسندگان خوب حوزه کودک و نوجوان به دلایلی که گفتم، به حاشیه کشیده شدهاند و در میان انبوه آثار ترجمه گمشدهاند. اینها مشکلاتی نیستند که نتوان حلشان کرد. هم بحث کپیرایت و توجه نشان دادن به ادبیات ایرانی قابل حل است و هم ضعف اطلاعرسانی. ولی به ارادهای نیاز دارد که درحالحاضر اصلا نمیدانیم بالقوه وجود دارد یا نه.