جعفر ابراهیمی شاهد در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره عیدی دادن کتاب در ایام نوروز گفت: زمانی که من کودک بودم اصلا یا کتاب نبود یا اگر هم بود کسی هدیه و عیدی نمیداد. ولی گاهی خودم به دیگران کتاب هدیه یا عیدی میدهم اما احساس کردهام افرادی که کتاب به آنها عیدی دادهام حس خوبی ندارند.
این نویسنده و شاعر روش بهتری را برای عیدی دادن کتاب پیشنهاد داد و گفت: اما اگر پولی وسط کتاب بگذاریم آن موقع هم کتاب ارزش پیدا میکند و هم ارزش پول دوبرابر میشود. وقتی خودم این کار را انجام دادهام نتیجه بهتری گرفتهام تا هدیه دادن کتاب بدون پول. جامعه ما به گونهای شده که بچهها اعتمادشان را از دست دادهاند و فکر میکنند اگر به آنها کتاب هدیه بدهید یعنی اینکه درسهایت را بخوان یا کتاب بخوان که آدم شوی و آنقدر نصیحت شنیدهاند که دیگر فراری شدهاند. بنابراین باید از طریق روشهای دیگری آنها را به کتاب خواندن تشویق کرد.
وی با بیان اینکه به نظر من دادن پول به عنوان عیدی بسیار بهتر است، گفت: بچهها با پول میتوانند کتاب هم بخرند، ولی با کتاب نمیتوانند پول بخرند. شما هرچقدر هم کتاب خوب داشته باشید و آنها خوب نگهداری کرده باشید وقتی که میخواهید آنها را بفروشید کتاب کهنه به حساب میآید و حتی یکپنجم قیمت هم آن را نمیخرند. آنها را کیلویی میخرند و من ترجیح میدهم هیچوقت کتابها را نفروشم چون کیلویی میخرند و کتاب بیارزش میشود و به کتاب بیاحترامی میکنند. مگر اینکه خبر داشته باشم کسی به کتاب علاقه دارد و واقعا از هدیه گرفتن آن لذت میبرد که به او کتاب هدیه بدهم.
کاری کنیم طعم کتاب در ذهن بچهها باقی بماند
ابراهیمی در ادامه به خاطرهای از دوران کودکیاش اشاره کرد و گفت: یادم میآید بچه که بودم شب چهارشنبه سوری روی پشتبام گون آتش میزدیم و به همراه خانواده از روی آتش میپریدیم. آن شب پیرمردی که عموی مادرم بود شکلاتی به من داد. این شکلات مزه عجیبی شبیه دارچین و زنجبیل میداد بعد از آن هیچ وقت نتوانستم نظیر آن شکلات را پیدا کنم. بعدا فهمیدم که مزه شکلات نبوده که در ذهنم باقی مانده است مزه آن محبتی بوده که آن پیرمرد به جای پدربزرگم که فوت کرده بود به من ابراز کرد و در ذهنم مانده است.
ابراهیمی در ادامه بیان کرد: به نظر من اگر میخواهیم به کسی کتاب هدیه دهیم باید به گونهای این کار را انجام دهیم که مثل طعم آن شکلات در ذهنش باقی بماند. از سویی زمانه ما زمانهای است که مردم بسیار مادیگرا و اقتصادی شدهاند و ارزشها جابهجا شده است و جایش را به چیزهای دیگر داده است. وقتی حرف از کتاب میزنیم احساس میکنند میخواهیم آنها را فریب دهیم و حس خوبی ندارند.
وی یادآور شد: وقتی مردم به نویسندهای نگاه میکنند و میبینند آدم بدبختی است و زندگی خوبی ندارد فکر میکنند اگر کتاب بخوانند نهایتا مثل او میشوند از سویی میبینند افرادی که نمیدانند اصلا کتاب چیست، بهترین وضعیت زندگی را دارند و جوانها این مسئله را که ارزش غلطی است و در جامعه جاافتاده درک کردهاند.
ابراهیمی درباره ارائه طرحهایی مانند تخفیف ناشران و طرحهای عیدانه کتاب و کارهایی که بتواند مردم را به کتابخواندن تشویق کند نیز توضیح داد: این کارها بسیار خوب است اما به شرطی که واقعا بتوانند مردم را به کتابخواندن تشویق کنند. کارهای تشریفاتی که از سوی بعضی از نهادها انجام میشود برای من جذابیتی ندارد. چون معمولا میخواهند کتابهای موردنظر خودشان را انتخاب کنند و همان شستوشوی مغزی که بچهها از آن فرار میکنند اتفاق میافتد و میبینند همه کتابها مذهبی و تاریخی است و اصلا ادبیات در آنها نیست.
طرح جایگزینی پیک نوروزی تبی است که زود فروکش میکند
به گفته شاعر «خوشا به حالت ای روستایی» باید اهدای کتاب آزادانهتر باشد، اغلب کتابهایی که به کتابخانههای عمومی و کتابخانه مدارس راه پیدا میکند از سوی افرادی که خودشان کتابخوان نیستند انتخاب میشود. باید ابتدا افرادی پیدا کنیم که خودشان شیفته کتاب باشند و بتوانند کتابخوانی را ترویج کنند.
ابراهیمی در ادامه به ادامهدار نبودن طرحهایی که برای ترویج کتابخوانی در مدارس اجرا میشوند، اشاره کرد و گفت: اگر بتوانیم طرحهایی مانند جایگزین کردن کتابخوانی و داستاننویسی به جای پیک نوروزی را در مدارس اجرا کنیم بسیار خوب است اما متاسفانه این گونه طرحها مانند تبی است که در کشور ما در مدت کوتاهی اوج میگیرد و خیلی سریع فروکش میکند مانند زنگ انشا و زنگ کتابخوانی در مدارس که بعد از مدتی فراموش شد. از سویی بچه اول باید داستان نویس یا خلاصهنویس باشد که بتواند این کار را انجام دهد. قطعا بسیاری از آنها چون آشنایی با خلاصه نویسی و داستان نویسی ندارند از والدینشان میخواهند این کار را برایشان انجام دهند و هیچ تاثیری روی بچهها نخواهد داشت.
ابتدا خلاصهنویسی و داستاننویسی را به بچهها بیاموزیم
به گفته نویسنده کتاب «همزاد»، این کار ابتدا باید در مدارس به شکل حضوری اتفاق بیفتد و خلاصهنویسی و داستاننویسی به بچهها آموزش داده شود. اما نه بهصورتی که جنبه تکلیفی داشته باشد باید بهگونهای باشد که برای بچهها جذاب باشد و خودشان علاقهمند به انجام این کار باشند تا نتیجهبخش باشد.
جعفر ابراهیمی، در سال ۱۳۳۰ در اردبیل متولد شد و تاکنون بیش از 150 کتاب شعر و قصه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از او منتشر شدهاست. کتابهای ابراهیمی در سالهای گذشته جوایز مهمی را از آن خود کردهاند که از آن جمله میتوان به جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی، جایزه کانون پرورش فکری، جایزه شورای کتاب کودک وجایزه مجله سروش نوجوان اشاره کرد. از جمله آثار او میتوان به «آواز پوپک»، «یک سنگ و یک دوست»، «بوی گنجشک»، «در کوچههای خیس»، «تا کجای داستان»، «فصل خوب مهتاب»، «پرنده خواهر من است»، «سیب و پرنده»، «بوی کال یاس» و «پروانه در باران» اشاره کرد.