به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بالاخره سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم با همه فراز و نشیبها و نکات ضعف و قوتش به پایان رسید. در این میان آنچه که امسال نسبت به سالهای گذشته پررنگتر بود حضور نویسندگان در سالنهای کودک و نوجوان بود. کودکان و نوجوانان بسیاری همراه با خانوادههایشان میآمدهاند تا کتاب بخرند. با شور و شوق کتابها ورق میزنند ولی نمیدانستند چه کتابی بخرند، گاهی با والدینشان مشورت میکردند گاهی با متصدیان غرفهها، گاهی هم به دست بچههای دیگر نگاه میکردند ببینند چه کتابی خریده است و آنها هم دنبال همان کتاب میرفتند.
روزهای پایانی نمایشگاه بود، در کنار یکی از غرفهها، دخترکی نظرم را جلب کرد. ظاهرا 10 ساله به نظر میرسید کنار کتابها ایستاده بود. گاهی نگاهی به عکسها و نامهای کتابها میانداخت اما بیشتر توجهش به کتابهایی بود که بقیه بچهها انتخاب کرده بودند. وقتی به او نزدیک شدم. خودش را عقب کشید و سرش را پایین انداخت. احساس کردم خجالت میکشد. اسمش را پرسیدم. آرام گفت باران. از او پرسیدم کتابی را که میخواهد پیدا کرده یا نه؟ گفت: «کتابها زیاد است و نمیدانم کدام کتاب بهتر است، البته یک کتاب دیدم که دوست داشتم و میخواهم آن را بخرم. کتابهای دیگر هم میخواهم ولی نمیدانم چه کتابی بخرم.» از او پرسیدم به چه چیزی علاقه دارد و او گفت خیلی کتابهای علمی دوست دارم مثلا درباره موجودات دریایی یا ستارگان. او را به سمت کتابهای علمی هدایت کردم و از متصدی غرفه خواستم او را راهنمایی کند.
در این فکر بودم که اگر نویسندگان، مترجمان و کلا پدیدآورندگان آثار به مکانهایی مانند نمایشگاههای کتاب و فروشگاههای بزرگ کتاب مانند شهرکتابها بیایند و آنها را راهنمایی کنند چه کمک بزرگی به مخاطبان و چه اقدام ارزشمندی در جهت تبلیغ آثارشان میتوانند انجام دهند و چه خوب است که نویسندگان و مترجمان حضورشان در این مکانها را به مراسم رونمایی یا جشن امضای کتابشان محدود نکنند.
مهدی ضرغمیان ازجمله نویسندگان و مترجمانی است که اغلب رزوها در نمایشگاه کتاب حاضر میشد و کودکان و نوجوانانی که برای خرید کتاب آمده بودند را راهنمایی میکرد و اطلاعات لازم درباره کتابها را به والدینشان میداد، در حالیکه آن روز نه آیین رونمایی کتابش بود نه جشن امضایش.
اغلب به عنوان کارشناس در کتابفروشیها حاضر میشوم
ضرغامیان درباره حضورش در نمایشگاه کتاب میگوید: من هرسال به نمایشگاه کتاب میآیم و کتابها را برای مخاطبان پرزنت میکنم. این کار برای مردم خیلی خوشایند است چون عملا مرجع مشخصی برای شناخت کتابها ندارند و وقتی برای خرید به نمایشگاه میآیند هزاران عنوان کتاب باکیفیتهای متفاوت پیش روی آنهاست که نمیدانند کدام را انتخاب کنند و من نه به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان یک کارشناس در غرفه حاضر میشوم و آنها را راهنمایی میکنم و موضوع کتابها را برای آنها بیان میکنم تا بتوانند به سمت کتاب مورد نظرشان بروند.
این نویسنده و مترجم درباره نمایشگاه کتاب 97 نیز بیان میکند: بیشتر پدر و مادرها امسال در نمایشگاه کتاب برای فرزندشان به دنبال کتاب رمان میگشتند و درخواست برای رمان بیشتر بود اما نمیدانستند چه رمانی بخرند. من با پرسشهایی که مطرح میکردم روحیه آنها را به دست میآوردم و رمان موردنظر را به آنها معرفی میکردم. زیرا رمانهایی در موضوعهای مختلف پلیسی، تاریخی، ماجراجویی و تفریحی و سرگرمی داریم که هرکدام مخاطبان خود را دارند. وقتی با هم گفتوگو میکنیم با احساس رضایت کتاب موردنظرشان را خریداری میکنند. پدرومادرها معمولا خودشان برای فرزندانشان کتاب انتخاب میکنند که اشتباه است و بهتر است در خرید کتاب نظر بچهها را لحاظ کنند.
تفکر جمعی وجود ندارد
کیوان عبیدی آشتیانی، مترجم کتابهای کودک و نوجوان، هم در این باره میگوید: هروقت به نمایشگاه کتاب میآیم و در غرفه ناشران حاضر میشوم درباره کتابهای مختلف توضیح میدهم. زیرا آمدنم به نمایشگاه دلیل دارد و میخواهم به مخاطب فرصت دهم از کسی که اطلاعاتی درباره کتابها و ژانرهای مختلف دارد توضیح بشنود و اگر ژانر خاصی را دوست ندارد آن کتاب را نخرد. چون با خواندن چند صفحه اولش آن را زمین میگذارد و دیگر سراغش نمیرود.
وی میافزاید: من مطالعه زیادی دارم و سعی میکنم کتابهای مختلف را بخوانم. بر همین اساس علاوه بر کتابهای خودم آثار خوب سایر نویسندگان را نیز به بچهها معرفی میکنم و به آنها اطلاعات میدهم.
به نظر عبیدی آشتیانی معرفی و پرزنت آثار منتشر شده کار خوبی است که باید همه نویسندگان و مترجمان انجام دهند زیرا هیچ کاری به صورت فردی امکانپذیر نیست اما اگر با هم و در کنار هم باشیم بیشتر به توسعه کتابخوانی کمک میکنیم. متاسفانه تفکر جمعی وجود ندارد و به این فکر نمیکنیم که اگر کتابهای یکدیگر را به مخاطبان معرفی کنیم تبلیغ مثبتی در زمینه کتابخوانی انجام دادهایم.
افسانه شعباننژاد، از نویسندگان و شاعران نامآشنای حوزه کودک و نوجوان، نیز درباره حضور نویسندگان در کنار کودکان و نوجوانان و راهنمایی آنها در انتخاب کتاب میگوید: اگر نویسندگان در کنار مخاطبان حضور داشته باشند در ترویج کتابخوانی بسیار موثر است و بچهها تشویق میشوند کتاب بخوانند. من هم امسال در نمایشگاه کتاب این کار را انجام دادم و در کنار بچهها بودم و به معرفی آثار پرداختم.
نویسندگان از ارتباط با بچهها انرژی میگیرند
رضی هیرمندی از مترجمان حوزه کودک و نوجوان نیز در این باره میگوید: حضور نویسندگان و بهطور کلی پدیدآورندگان کتاب از ارکان اساسی یک نمایشگاه کتاب به معنای واقعی است. اصولا فلسفه وجودی نمایشگاه کتاب این است که نویسندگان و ناشران یکدیگر را ببینند و با مخاطبانشان ارتباط رو در رو برقرار کنند. با اینکه در سایر کشورها نمایشگاه کتاب فروشگاه نیست و نمیتوان یک جلد کتاب خرید اما نویسندگان و ناشران با یکدیگر دیدار و گفتوگو میکنند. اما در ایران یکی از جنبههای مثبت نمایشگاه این است که نویسندگان ارتباط رودرو با مخاطبانشان داشته باشند.
به گفته هیرمندی کسی که کتابی را ترجمه میکند قبل از دیگران کتاب را بارها خوانده و بررسی کرده است و میتواند به مخاطب بهترین اطلاعات را بدهد و او را راهنمایی کند در صورتی که این نویسنده یا مترجم با استفاده از هیچ یادداشت، نقد و مطلبی نمیتواند این کار را انجام دهد و اطلاعات را به مخاطبش برساند. از سویی دیدار نویسنده و مخاطب سبب میشود که نویسنده از بچهها انرژی بگیرد و با ذوق و سلیقهشان آشنا شود. و از نظرات آنها برای نوشتن کتابهای بعدی استفاده کند.
لزوم وجود شبکههای اطلاعرسانی کتاب در مدارس
در این میان فرهاد حسنزاده، نویسنده نامآشنای کودک و نوجوان، معتقد است بطورکلی مخاطبها دو دستهاند؛ برخی به دنبال ناشرهای شناخته شده و برند هستند، عدهای هم لیستی از کتابها در دست دارند و فقط بهدنبال خریداری آن آثار هستند و هنگام مراجعه به نمایگشاه کتاب دچار سردرگمی نمیشوند، اما تعداد این عده بسیار کم است. عده زیادی از مخاطبان از روی تفنن و سرگرمی به نمایشگاه میآیند و گاهی حتی قصد خرید کتاب هم ندارند. این عده اغلب سردرگم هستند و نمیدانند چه کتابی بخرند.
اوی میافزاید: از سویی نهادهایی هم که بتوانند مردم را در این زمینه راهنمایی کنند کم هستند و اطلاعرسانی آنها هم به گونهای نیست که بتواند برای جامعه کافی باشد. در چنین شرایطی نویسندگان و مترجمان، صدا و سیما، فضای مجازی و رسانهها باید وارد عمل شوند و اطلاعات لازم را به مردم انعکاس دهند. همچنین در مدارس باید شبکهای وجود داشته باشد و از طریق مربیان آموزشی و مدارس اطلاعات لازم در زمینه کتابها را در اختیار بچهها و دانشآموزان قرار دهند.
حرف آخر
با توجه کمبود تبلیغات و اطلاعرسانی در حوزه کتاب، اغلب کودکان و نوجوانان اطلاعاتی درباره کتابهایی که هرساله برای آنها منتشر میشود، ندارند، چه برسد به محتوا و موضوعاتی که در کتابها وجود دارد. به همین دلیل ممکن است در اثر انتخاب نامناسب به سوی کتابهای زرد و بازاری رفته و سلیقه و ذائقهشان تحت تاثیر قرار گیرد، براین اساس حضور نویسندگان، مترجمان، شاعر و بطورکلی پدیدآورندگان آثار در نمایشگاهها و کتابفروشیها در کنار بچهها علاوه بر تبلیغات کتاب سبب جذب و علاقهمندشدن بچهها به کتابخوانی و حتی نویسندگی میشود.