بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) وضعیت تولید آثار تالیفی و ترجمه در حوزه کودک و نوجوان و افزایش کتابهای ضعیف و بازاری موضوعی است که توجه بسیاری از کارشناسان این حوزه اعم از نویسندگان، مترجمان و ناشران را به خود جلب کرده است و براین باورند که این گونه آثار نه تنها سبب ضعف در نشر کودک و نوجوان شده بلکه ذائقه مخاطبان و گرایش آنها به کتابخوانی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. به این بهانه به سراغ اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده پیشکسوت ادبیات کودک و مدیر انتشارات توکا که بیش از 500 عنوان کتاب و حدود 25 جایزه مختلف در کارنامهاش دارد، رفتیم تا درباره وضعیت تالیف در حوزه کودک و نوجوان و کمیت و کیفیت آثار عرضه شده از سوی ناشران در سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با او گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
به عنوان نویسنده و شاعری که سالهاست در حوزه کودک و نوجوان به تولید اثر میپردازید، وضعیت تالیف کتاب کودک را چگونه ارزیابی میکنید؟
خروجی سیاستهای کلان فرهنگی ما نشان میدهد که در مسیر خلاف آرمانها و آرزویهای ما حرکت میکند. ممکن است ما ادعا کنیم هدف اصلیمان کتابخوان کردن بچهها و کمک به کتابخوانی است اما خروجی کار این را نشان نمیدهد. خروجی نشان میدهد که کتاب روز به روز از دسترس کودکان و نوجوانان و خانوادهها دورتر میشود. علت آن هم در برنامهریزی غلطی است که هر ساله هم آن را به همین شکل ادامه میدهیم. وقتی کسی متوجه میشود از حرکت فرهنگی نتیجه بدی گرفته است باید در آن تجدید نظر کند. در حالی که ما برنامههایمان را اصلاح نمیکنیم. به عنوان مثال در سال 1365 کتاب من با شمارگان حداقل 30هزار نسخه از سوی انتشارات کانون پرورش فکری و حداکثر صدهزار نسخه از سوی انتشارات مدرسه منتشر میشد. ناشران غیردولتی هم کتابها را با 30هزار نسخه منتشر میکردند و این کتابها مرتب تجدید چاپ میشدند اما الان تیراژ کتابها به هزار نسخه رسیده و اغلب تجدید چاپ هم نمیشوند. اگر ما به نیاز مخاطب توجه کنیم تالیف هم جایگاه خودش را پیدا میکند اما توجهی به این نیازسنجی نمیشود. و تعداد تالیفهای ناشران بزرگ کاهش یافته و اغلب به سوی چاپ آثار ترجمه رفتهاند.
به نظر شما چرا شمارگان 70هزار نسخهای کتابهای باکیفیت به هزار نسخه رسیده است؟
مسئولان فرهنگی کشور و سیاستگذاران باید به این سوال بیاندیشند و ببینند چرا این اتفاق افتاده است. برخی میگویند یکی از دلایل آن این است که رسانههای جدید به میدان آمدهاند و رقیبی برای کتابهای کاغذی پیدا شده است البته من منکر این نیستم که امکانات جهان امروز شکل دیگری شده و فراتر از آن است که فقط ما با کتاب سروکار داشته باشیم. اما این عامل اصلی نیست عامل اصلی که کتابهای ما هم کم تولید میشود و هم با شمارگان پایین در بخشنامهای برخورد کردن با کتاب است. بخشنامهای برخوردکردن با کتابها حداقل در بخش ناشران دولتی فاجعه به بار آورده است. اوایل انقلاب حدود 15 کتاب در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان داشتم که مرتب تجدید چاپ میشد. اما به مرور که جلوتر آمدیم دیگر تجدید چاپ هم نمیشدند در حالی که نایاب بودند. اما طبق قرارداد وقتی کتاب چاپ شد و فروش رفت ناشر موظف به تجدید چاپ آن است. مشکل بعدی این است که ما با بحران توزیع مواجهیم و کتابهایمان آنجور که شایسته است در دسترس مخاطبان قرار نمیگیرد و ناشرانی که امکانات مالی زیادی دارند به راحتی راه ناشران دیگر را میبندند و مانع از دیده شدن آثار تالیفی خوب میشوند.
چه عاملی سبب شده که ناشران بزرگ به سمت آثار ترجمه بروند، آیا این مسئله بهخاطر ضعف تالیف است؟
بله ضعف تالیف در این مسئله بیتاثیر نیست. در زمان گذشته ناشران بزرگی مانند کانون پرورش فکری به سراغ نویسندگان خوب که آثار باکیفیتی تولید کرده بودند میرفتند و از آنها میخواستند کتابی را برایشان تالیف کنند در حالی که الان اینطور نیست، ناشران به دنبال نویسندگان و مترجمانی هستند که پول نگیرند. درواقع اغلب ناشران اهمیت متن را نادیده گرفته و به سراغ افرادی رفتهاند که دستمزد کمتری میگیرند. بر این اساس نویسندهای که تابهحال حتی یک کتاب هم ننوشته در یک سال چند رمان مینویسد؛ رمانهایی سطحی، ضعیف و بیکیفیت. و با سرعت زیاد هم چاپ میشوند. یا ناشران به سراغ مترجمانی که اصلا اطلاعی از ویژگیهای زبان مقصد و مبدا ندارند میروند و با دستمزدی ناچیز از آنها میخواهند کتاب ترجمه کنند و این ترجمههای بیکیفیت به سرعت منتشر میشود. از سویی بهدلیل نبود قانون کپیرایت ناشران با کمترین هزینه کتاب منتشر میکنند به همین دلیل ما در بازار با انبوه کتابهای ضعیف و بیکیفیت و تالیفهایی که مناسب نیستند روبهرو میشویم. این مساله سبب شده بازار نویسندگان کارآمد نیز در این اوضاع کساد شود. توزیع کتاب هم مشکل دارد. در واقع ریشه کار مشکل دارد، اگر توزیع مناسب داشته باشیم کتابهای خوب دیده و فروخته میشوند و ناشران مجبورند آن کتابها را تجدید چاپ کنند. اما وقتی بخشنامهای صادر میشود که امسال باید 50 عنوان کتاب در ارتباط با فلان مناسبت داشته باشید، حاصل آن میشود باب شدن سفارشینویسی. وقتی که سفارشینویسی بخشنامهای در تالیف وجود داشته باشد در نتیجه همه امور نشر مانند توزیع و ... هم بخشنامهای میشود. ناشران دولتی چون به فکر بازگشت سرمایه نیستند رقابت هم برایشان معنایی ندارد و فقط طبق همان بخشنامه عمل میکنند. وقتی در جامعه نشر، رقابت آزاد نباشد رانت ایجاد میشود و رابطه و واسطهگری جای خود را به قانون میدهد. پس مشکلات ما در هم تنیده است و تا زمانی که حل نشود نمیتوانیم توقع داشته باشیم در نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب هم عدالت برقرار باشد.
باتوجه به ضعف تالیف و ترجمه که به آن اشاره کردید آثار ضعیف و بیکیفیت تولید شده چه تاثیری روی مخاطبان آنها یعنی کودکان نوجوانان دارند؟
کتابهایی داریم که هم محتوا و هم کیفیت نامناسب دارند. حداقل تاثیر منفی این کتابها که به آنها کتابهای درسی هم باید اضافه کرد این است که ذائقه هنری بچهها را پائین آورده و پائین نگه میدارد. وقتی ذائقه و سیستم غلطی به دانشآموزان و دانشجویان در مدارس و دانشگاهها منتقل شود، همچنان فکر میکنند شعر همان شعری است که در تعلیمات اجتماعی و دینی و کتابهای فارسی وجود دارد. در حالی که شعر صرفا برای لذتبردن و صیقلدادن روح و روان انسان است و قرار نیست در آن مثل 700 سال پیش فلسفهبافی کنیم و اخلاق و چیزهای دیگر را آموزش دهیم. اما جامعه ما همچنان ذائقه نسلهای پیشین را دارد چون هیچکدام از متنها و تصویرسازیهای کتابهای درسی امروزی نیست. وقتی کودکان و نوجوانان ما در آغاز رشد و بلوغشان از ذائقه هنری، فکری و فرهنگی خوبی برخوردار نباشند نمیتوانند جامعه را به جلو ببرند و درجا میزنند. چون دانستههای آنها به روز نیست و ادبیات و فرهنگ امروزشان را نمیشناسد. این مشکل در کتابهای غیردرسی ما هم وجود دارد و اغلب ظاهری جذاب و فریبدهنده با توجه به روحیات بچههای امروزی که به دنبال هیجان و ژانرهای وحشت هستند، دارند. و دانشآموزی هم که این کتابها با محتوای ضعیف را میخواند دچار استرسهای شبانه میشود و تاثیر منفی روی او میگذارد. این آثار صرفا چون فروش بهتری دارند، تولید میشوند اما نباید بازار کتاب را تحتالشعاع خودشان قرار دهند و کتابهایی که فرهنگ ملی و ایرانی تولید میکنند در پس پرده گم شوند. این رویکرد غلط نسبت به تالیف و ترجمه، بازار نشر و مفهوم نمایشگاه کتاب 40 سال است که وجود دارد و اصلاح نمیشود.
شما سالها برای کودکان و نوجوانان درباره موضوعات مختلف نوشته و سرودهاید، درحال حاضر تصمیم دارید باتوجه به شرایط موجود و ذائقه بچهها به چه موضوعاتی بپردازید؟
به تازگی مشغول جمعآوری مطالبی برای نوجوانان هستم که هنوز به سروسامان نرسیده است، در این کارها ایران را برای بچهها مطرح کردهام چون بچهها تا زمانی که کشورشان را خوب نشناسند و شیفته و عاشق کشورشان نباشند نمیتوانند فرهنگ کشورشان را بسازند. ما به دو چیز نیاز داریم؛ نخست معرفی کشورمان به تمام دنیا و خود بچهها و دیگری باتوجه به فرهنگ دیرینه ملی که داریم باید بچههایمان را به گونهای بار بیاوریم که بتوانند یکدیگر را دوست داشته باشند و با دیگران از در صلح و دوستی وارد شوند. این کتابها مجموعه فرهنگ ملی است که در قالب شعر، داستان و منظومه تالیف و منتشر خواهم کرد.
به عنوان یکی از ناشران حوزه کودک و نوجوان، سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را در مقایسه با سالهای گذشته چطور ارزیابی کردید؟
متاسفانه برنامهریزی صحیحی برای آماده کردن نمایشگاه کتاب و غرفهبندیها وجود ندارد و غرفهبندیها از 10 روز مانده به برگزاری نمایشگاه مشخص میشود. از سویی در تخصیص غرفهها همیشه اغماضها و تجدیدنظرهایی نسبت به برخی ناشران میشود که درست نیست. درحالیکه میتوان این کار را سنجیدهتر انجام داد و به جای 10 روز مانده به برگزاری نمایشگاه، از چندماه قبل برنامهریزی کنند و ناشران با توجه به امکاناتی که دارند غرفههایشان را دریافت کنند و فقط زمان اجرای کار 10 روز باشد.
نظرتان درباره مکان برگزاری نمایشگاه کتاب چیست؟
مشکل دیگری که وجود دارد مکان نمایشگاه کتاب است که بعد از گذشت 31 سال هنوز مکان دائمی ندارد. این بیتدبیریها برای جامعه نشر ایران تاسفبار است. نشر فعالیت فرهنگی است و انبوه مردمی که برای کتاب میآیند شایستگی این را دارند که مرکزیتی در کار وجود داشته باشد و سازوکار درستی حاکم باشد تا معنای فرهنگی بودن دربر داشته باشد و از حالت تجاری خارج شود.
نظرتان درباره غرفهبندیها و جانمایی سالنهای کودک و نوجوان چیست؟
اصولا ما با رویکرد اشتباهی در نمایشگاه کتاب شرکت میکنیم و همان رویکردی که در چرخه توزیع کتاب وجود دارد و براساس توان مالی ناشران و ارتباطات موجود استوار است، در غرفهبندی در نمایشگاه کتاب تهران نیز دیده میشود و ناشری که توان مالی بیشتری دارد موقعیت بهتری هم دریافت میکند و بخشهای فرهنگی را تحتالشعاع خودش قرار میدهد. در حالی که طبق تعریف انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و طبق تعریف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره کتاب و یارانهها این شیوه اصلا درست نیست و با آن تعریفها ناهمگون است. طبق تعریف، وقتی کالای فرهنگی تولید میشود باید حمایت شود، وقتی کتابی جایزه میگیرد و در جشنوارههای فرهنگی و هنری جایگاهی پیدا میکند باید مورد حمایت همهجانبه قرار گیرد. اما اینگونه حمایتی وجود ندارد و میبینیم ناشری که حتی یک کتاب برگزیده هم ندارد و فقط کتابهای ترجمه بازاری دارد در حالی که محتوایشان بسیار ضعیف است، چون رنگ و لعاب خوبی دارند و تا حدی فریبدهنده بچههاست جای بهتر و مناسبتری در نمایشگاه میگیرد، در حالی که ناشرانی که تعداد کتابهایشان کمتر از اینگونه ناشران است اما کتابهای برگزیده بسیاری دارند جای بدتر و کمتری در نمایشگاه دریافت میکنند. آیا وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حمایت از ناشرانی که آثار باکیفیت و فرهنگی تولید میکنند، نیست؟ اما این حمایت و عدالت دیده نمیشود.