به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست دورهمی اهالی فرهنگ، به بهانه زادروز «مصطفی رحماندوست»، «شاپور اعتماد» و «منوچهر صدوقی سُها» صبح شنبه 23 تیر در تالار خوارزمی (کتابهای خطی و نادر) کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
براساس خبر روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، در این برنامه که «اشرف بروجردی»؛ رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران نیز حضور داشت، اجرای آن، برعهده «علی اوجبی»؛ مدیرکل کتابهای خطی و نادر سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران بود.
در ابتدا از «شاپور اعتماد» یاد شد _ که البته به سبب بیماری دخترش امکان حضور در جلسه را پیدا نکرده بود _ و «غلامرضا اعوانی»؛ رئیس پیشین موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دربارهاش گفت: دکتر اعتماد فارغالتحصیل دانشگاه برونل لندن است که البته مدتی هم در آنجا کار کرده است. از صفات بارز او انسانیت است، زیرا هرقدر که کسی علم داشته باشد اما انسان نباشد، هیچ فایده ندارد. او یک انسان به معنای واقعی کلمه است و اگر بخواهیم او را متصف به صفتی کنیم، فتوت و جوانمردیاش است و دیگر آنکه همیشه در کارهای خیر پیش قدم بوده است.
او اضافه کرد: دکتر اعتماد اما به لحاظ علمی نیز دارای جایگاه برجستهای است و در چند رشته جدید از جمله علوم شناختی و فلسفه تکنولوژی کار کرده و صاحب تخصص و نظر است و حتی با بزرگان آن مانند نوام چامسکی نیز در ارتباط بوده و هست و در سوی مقابل، ادعایی هم در فلسفه قدیم که کار نکرده، ندارد. او ذهن نقادی دارد و در این سالها به موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، بسیار یاری رسانده است.
در ادامه «امیراحسان کرباسیزاده»؛ مدیرگروه مطالعات علم موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران درباره استاد خود گفت: یکی از تاثیرات دکتر اعتماد بر من، جامعنگری او به فلسفه است. زیرا میخواهد تا فلسفه در سیاق بزرگتری دیده شود که درباره چامسکی و دکارت _ که دو فیلسوف محبوبش هستند _ همین نگاه را داشته باشد. دیگر، با وجود آنکه در مغرب زمین تنفس کرده و آبشخور فکریاش به آنجا برمیگردد، اما نسبت به سنت اسلامی بیگانه نیست و از این جهت، خودِ او بصیرتهایی دارد که غور در آنها بصیرتافزا است.
وی در پایان، خطاب به استادِ خود، دو بیت از یکی از غزلیات مولوی را خواند:
همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد
سر خنبها گشادم ز هزار خم چشیدم
چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد
در ادامه در ستایش مقام علمی «منوچهر صدوقی سُها»، ابتدا پیام صوتی «بهاءالدین خرمشاهی»؛ حافظشناس پخش شد که او طی آن، به خاطرات 50 ساله خود با صدوقی سها اشاره کرد و گفت: آشنایی ما به نیمه دوم دهه چهل بازمی گردد. او تازه به دادگستری آمده بود و ابتدا با پدرم و بعد خودِ من آشنا شد و ما دوستیِ طولانیمدت تا همین امروز پیدا کردیم.
سپس، «اکبر ثبوت»؛ پژوهشگر تاریخ و فلسفه اسلامی صحبت کرد: اگرچه سابقه ارتباط نزدیکم با استاد صدوقی سها به سهچهار سال اخیر می رسد اما ارادت دورادورم ریشه در سال هایی دارد که هر دو دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بودیم اما هر دو دل در گرو فلسفه اسلامی داشتیم. بعد از تحصیل، من چندان کار قضایی را جدی نگرفتم ولی او وارد کار شد و اتفاقا یک قاضیِ صالح، سالم، شجاع و دقیق و در احقاق حقوق و اجرای عدالت بسیار موفق.
او افزود: از میان ما حقوقخواندهها، پس از انقلاب، کسانی بدون در نظر گرفتن شرایط اخلاقی و دینی، مناصبی را به دست آوردند او اما او جایگاه قضا را رها کرد. استاد صدوقی سها، مردی بهواقع اخلاقی است که هم مینوچهره است و هم باطنی صدوق دارد.
در ادامه، «سخن بلخاری»؛ رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی صحبت کرد: استاد صدوقی سها بسیار روی فاسفه اسلامی کرد و بهویژه در حال حاضر روی طرح عظیمی کار می کند که درباره فلسفه اسلامی بوده و در پی اثبات آن است و به این پرسش پاسخ دهد که چنانچه فلسفه اسلامی نبود، فلسفه اسلامی قبلیت ظهور داشت یا خیر. جناب صدوقی سها در این قلمرو فعالیت می کند و این پژوهش، به بخشی از این جدلها پایان خواهد داد.
او اضافه کرد: در دروس حوزوی، از باب نگهبانی مبنا، یکی علم درایه است که به دنبال درک دقیق متن بوده و دیگر، علم رجال است که در پی راویان متن میباشد تا به نحوی حدیث صحیح را تمیز دهد. اما فلسفه، اجازه نمی دهد که غیرفلسفههدان به حوزه استحفاظی آن وارد شود. از این منظر، استاد صدوقی سها، حدود 40 سال است که در فلسفه کار میکند و می خواند و می نویسد و می پژوهد.
«غلامرضا اعوانی»، مجددا سخن گفت و درباره سالهای دوستی با صدوقی سها اظهار داشت: جناب صدوقی سها از جمله کسانی است که مکتب فلسفی تهران را درک کرد و یک فقیهِ حکیم است. ما در جوانی، خیلی روزها را با هم گذراندیم. بعد از دانشگاه، به سراغ استادانِ قدیمِ غیردانشگاهی رفتیم. او هر استادی را مییافت، سوالپیچش میکرد و به اصطلاح، آن استاد را خالی از اطلاعات می کرد. راه و رسم شاگردپروری را میدانست و البته، بسیار شوخطبع بود و هست.
«منوچهر صدوقی سُها» نیز، در انتهای این بخش، دقایقی را سخن راند و در تشریح طرحی گفت که بلخاری، پیشتر به آن اشاره کرد: گفته می شود، آنچه در فلسفه اسلامی وجود دارد، چیزی نیست جز، ترجمه فلسفه یونانی و فلسفه اسلامی امکان تحقق ندارد اما من به دنبال آنم تا ثابت شود آنچه به آن فلسفه اسلامی اطلاق می شود، صحیح است.
بخش دیگر، تجلیل و شادباش تولد «مصطفی رحماندوست» بود.
«سپیده خلیلی»؛ نویسنده ادبیات کودک درباره رحماندوست گفت که او کودک را خیلی خوب می شناسد و البته مردی بسیار متواضع است که من، نویسنده شدنم را مدیون او هستم.
همچنین «افسانه شعباننژاد»؛ شاعر درباره یار و همکار قدیمی خود گفت: آشنایی ما به دهه شصت برمی گردد. کتابم توسط وزارت ارشاد به دست او رسیده بود و او پس از آنکه شعرهایم را خوانده بود، چهار صفحه برایم نوشت. پس از آنکه ازدواج کردم و از کرمان به تهران رسیدم، این ارتباط بیشتر شد و به شورای مجله کیهان بچهها دعوت شدم. آنجا هم شعرهایم به چالش کشیده شد. او در سالهایی که همه دنبال سنگ انداختن بودند، سنگ های بزرگی را از جلوی من برداشت.
وی افزود: او همیشه به دنبال استعدادهای نو و پرورش آنها بوده است. دیگر ویژگیاش، مهربانی اوست که تا به حال، عصبانیتش را ندیده ام. روحیه کودکانه ای دارد و از کسی، چیزی به دل نمی گیرد. هرگاه ناراحت بودهام، با عباراتی پدرانه و دلسوزانه مرا به مسیر بازگردانده است. رحماندوست، یک پدر، یک همسر، یک معلم، یک راهنما و یک شاعر خوب است.
در ادامه، «مهدی کاموس»؛ داستاننویس نیز از آموختههای خود از رحماندوست گفت.
در پایان، «مصطفی رحماندوست»، خود که برای حاضران در جمع سخن گفت، تولد را یک قدم نزدیکتر شدن به مرگ دانست و اینکه معلوم نیست چرا آدم ها نزدیکشدنشان به مرگ را جشن می گیرند. وی ادامه داد: 10 سال کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان ایران واقع در کتابخانه ملی ایران را اداره کردم و دلم می خواست هر آنچه از کتاب کودک نشر میشود قابل دسترس باشد. امروز اما از 207 هزار عنوان، حدود 20 هزار عنوان کتاب در دسترس است.
وی خاطرنشان ساخت: من 3 سال به کتاب شناسی و فهرست نویسی نسخ خطی پرداختم و در تدوین جلد 19 فهرست نسخ خطی کتابخانه مجلس کار کردم و معتقدم که باید کتابهایی که از گذشتههای دور برای کودکان نوشته شده است، در دسترس قرار گیرد و فهرست مخطوطات کتابخانه ملی که مرتبط با کودکان است، دوباره بررسی شود.
آخرین سخنران نشست، «غلامرضا امیرخانی»؛ معاون کتابخانه ملی ایران بود که ابراز داشت: کتابخانه ملی، میراث ملی را نگهداری و سرویسدهی می کند. ما می خواهیم اینجا به یک پاتوق برای اهالی فکر و فرهنگ تبدیل شود که سایه علمیشان بر سر ماست. وظیفه این اساتید زمانی سنگینتر میشود که دشمنان برای ایران و تجزیهاش نقشه کشیده اند. امروز دفاع از هویت ایران وظیفه ماست و هرکس دستی بر آتش دارد باید ادای وظیفه کند.
او خاطرنشان ساخت: البته مبرهن است که جوهره هر چیز باقی میماند و تلاشها به نتیجه خواهد رسید. اخیرا به شورای شهر تهران پیشنهاد نامگذاری خیابانی به نام سیدعبدالله انوار شد و خوشبختانه به ثمر نشست. همچنین پیشنهاد داده شده تا خیابان خالد اسلامبولی برداشته شود و به جای آن، شیخ محمود شلتوت نامگذاری شود که یک عالم مصری بود که برای وحدت شیعه و سنی بسیار کوشید.
در پایان این جلسه صمیمانه که چهرههایی چون سیدهادی خامنهای، محمدجواد حجتی کرمانی، محمود حکیمی، حکمتالله ملاصالحی، سیدصادق سجادی، سیدعلی آل داود، توفیق سبحانی، عبدالکریم جربزهدار، شهرام پازوکی، اسدالله شعبانی و محمدرضا زائری نیز حضور داشتند، کیک تولد 70 سالگی منوچهر صدوقی سُها، 68 سالگی مصطفی رحماندوست و 67 سالگی شاپور اعتماد، توسط خود آنان بریده شد.