خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، علیاکبر زینالعابدین- چند سالی است که برخی از ناشران کمکآموزشی به تولید انبوه کتابهای کودک و نوجوان رو آوردهاند و نیامده سهم بزرگی از بازار کتاب کودک را به خود اختصاص دادهاند. و این روزها که در آن بسر میبریم اگر از یک کتابفروش بپرسیم بچهها بیشتر از کدام ناشران استقبال میکنند بی گمان به جز ناشران قدیمی و موفق کتاب کودک که همچنان خواهان خود را دارند، حتما از چند ناشر معدود کمکآموزشی و کتابهای تازهاش نام میبرند. اگر تصادفی وارد مدرسهای شوید و به کلاسهایشان بروید و بپرسید بچهها، از آخرین کتابهایی که خواندهاید چند تایی را اسم ببرید، نتیجه باز همان خواهد شد که کتابفروش گفته بود.
گفته میشود ناشران کمکآموزشی زودتر از جامعه هدف یعنی خانوادهها و مدارس پی بردهاند که روزگار تستزنی و کنکور و آزمونهای پیچیده تیزهوشان و مدارس ویژه درسی به زودی بسر میآید و از دو سه سال گذشته به صورت جدی مشغول شدهاند به انتشار کتابهای حوزه کودک و نوجوان. میگویند بازار کتاب کمکآموزشی به زودی از رونق میافتد و ناشرانش به فکر افتادهاند تا برای مشتریان همیشگی خود که همان زیر هجدهسالهها هستند کالاهای جدیدی تولید کنند که یکی از آنها کتابهایی است که اصطلاحا در ادبیات کودک و نوجوان تعریف میشوند. برخی هم میگویند ناشران کمکآموزشی تمایل دارند وجهه فرهنگی موجهتری پیدا کنند چون صرف تولید کتابهای کمکدرسی آنها را به معنای حقیقی کلمه ناشر نزدیک نکرده است. عدهای هم میگویند دلیل ورودشان به این حوزه برای پر کردن سبد تولیداتشان است که مطالبات خوانداری خانوادهها از یک منبع تأمین گردد و گردش ریالی بهتری به ارمغان بیاورد.
از آغازِ تولیدات متفاوت این دسته از ناشران تاکنون، میان نویسندگان، مترجمان، تصویرگران، منتقدین و مروجین کتاب و علیالخصوص ناشران با سابقه کتابهای کودک چالشی در گرفته در تایید و رد حضور ناشران کمک آموزشی. این جدال پشت پرده از نگاه ناشران تخصصی کتاب کودک تمرکزش بیشتر بر نحوه تاثیرگذاری آنان بر بازار و معادلات جاری آن است و از سوی پدیدآورندگان و کارشناسان بر سر کیفیت. آنچه در این جستار به آن میپردازم معطوف به چرایی و چگونگی تاثیر کیفی ناشران کمکآموزشی بر کلیت ادبیات کودک و نوجوان این روزها و محتوای تولیدی است. پس خواننده محترم انتظار تحلیل و بررسی رفتار تجاری و رقابتی آنان را در این نوشتار نداشته باشد که در نوع خود موضوعی بسیار مهم است و مجالی دیگر میطلبد، ولی معترف هستم که در متن پیش رو نتوانستهام این دو بخش را کاملاً از هم جدا بدانم.
مثل هر موضوع دیگری میتوانیم سه دیدگاه کلی را بررسی کنیم. یکی مخالفان دومی موافقان و سومی تحلیلی بینابینی.
بسیاری از مخالفان حضور ناشران کمکآموزشی در عرصه تولید و نشر کتاب کودک بر این نظر هستند که ناشر کمکآموزشی که چند دهه یا چندین سال در حوزه اختصاصی خودش فعالیت چشمگیر و موفق داشته است، وقتی به میدان کتاب کودک پا میگذارد، هدف اصلیاش کسب سود و منفعت مالی است. پس سلیقهای را با خود میآورد که در مبنا با فلسفه ادبیات کودک و نوجوان در تضاد است. ادبیات و هنر کودکان عرصهای است که خلاقیت، نگاه چند بُعدی، شیوههای نگرش و اندیشیدن، به شکل دیگر دیدن جهان، زیباییشناسی، صلح و دوستی و شاید نوعی تربیت و آموزش غیر مستقیم و هنرمندانه مخاطب در آن غالب است. ولی در کتابهای کمکآموزشی چنین نیست. علم و ادبیات و هنر و زبان همه و همه در تکنیکهایی خلاصه میشوند که میشود با آنها تست زد، امتحان داد، نمره آورد و رقابت کرد تا جایی که دیگری رتبه نیاورد و من بیاورم! نگاه یکسویه دروس رسمی آن هم با چاشنیهای فراوان کتابهای کمکآموزشی که در درسنامهها و آزمونها بروز یافته است دشمن درجه یک ادبیات و کتاب کودک است. در واقع در طول دهههایی که کتابهای کمکآموزشی بر اسب پر سرعت خود سوار بودهاند همین مولفان و کارشناسان ادبیات و هنر کودک بودهاند که انتقادهای جدی به رسم کتابهای کمکآموزشی داشتهاند و این شیوه آموزش و آزمون و ارزیابی را دشمن خلاقیت و مهارتآموزی و رشد همهجانبه کودکان و نوجوانان میدانستهاند و حالا چنین تغییر رویکردی برایشان قابل پذیرش نیست با این لحاظ که ناشران مذکور همچنان به تولیدات کلاسیک خود برای دانشآموزان ادامه میدهند و مجموعاً در هر سال میلیاردها تومان گردش مالی دارند. از این رو پیشبینی مخالفان این است که از این ناشران آبی گرم نخواهد شد و سودآوری است که انگیزه اصلی آنان است نه رویکرد اصولی آنان به ادبیات کودک. مخالفان، ناشران کمکآموزشی را سازمانهایی میدانند که هر نوع کتابی که سود مالی به همراه بیاورد، منتشر میکنند فارغ از اینکه کتابها در چه سطح فرهنگی ردهبندی بشوند.
موافقان حضور این ناشران هم مهمترین دلیلشان این است که وقتی منع قانونی در خصوص فعالیت آنها وجود ندارد در نتیجه آنها هم مثل 400- 500 ناشر فعال حوزه کودک بخت خود را میآزمایند و تاریخ ادبیات کودک نتیجه کار آنان را در کنار دیگر ناشران ارزیابی خواهد کرد.
اما من تابع نظر بینابینی هستم چون خروجی ناشران کمکآموزشی تاکنون نشان داده که با یک ترازو نمیتوان آنها را مقایسه کرد، نه با خودشان و نه با ناشران تخصصی کتاب کودک. در همین مدت محدود معلوم شده است که آنها هم سلیقههای متفاوتی در تولید کتاب داشتهاند. آنها را قطعا نمیتوان به سبب سابقه تولید کتابهای کمکدرسی در یک صف واحد جای داد. به ویژه که در میان آنان ناشرانی وجود دارند که خیلی پیش از این دست به تاسیس واحد کودک و نوجوان زده بودند.
رویکرد و سلیقه ادبیاتی ناشران کمکآموزشی به جز راهبرد اختصاصی ناشر، به انتخاب مدیران و دبیران واحد کودکشان هم برمیگردد. دیدهایم برخی که چند نوبت تغییر مدیریت اعمال کردهاند نتیجههای متفاوتی هم در دورههای مختلف گرفتهاند. بنابراین در میان آثار آنان کتابهایی هستند که جوایز مهمی بردهاند یا در فهرست کتابهای خوب قرار گرفتهاند و یا آثاری هم هستند که از دید برخی کارشناسان کتاب، «زرد» تلقی میشوند و یا اصطلاحاً «بازاری مدرن»اند. در نتیجه اگر متوجه تاثیرات در خور آنان شدهایم علت را باید جایی دیگر جستوجو کرد. به عقیده من مهمترین علت تاثیرگذاری ناشران کمکآموزشی بر کیفیت ادبیات کودک و نوجوان نه از باب سلیقه آنان بلکه به سبب قدرت تبلیغاتی است که در دست دارند. همه میدانند که در سالهای اخیر آثار ترجمه هستند که قفسههای کتابفروشیهای ما را پر کردهاند و آمارها و نمودارها سهم اندکی را به کتابهای تألیفی اختصاص میدهند، پس میماند انتخاب ناشران که از خیل آثار خارجی به کدام رأی میدهند و به دست کدام مترجم و مدیر هنری و ویراستار میسپارند.
به هر روی انتخابهای ناشران کمکآموزشی از انتخابهای سایر ناشران جدا نیست و آنها هم مثل باقی ناشران برخی مدیریت هنری قویتری دارند، برخی ضعیفتر، برخی وسواس بیشتری در انتخاب کتاب به خرج میدهند و برخی کمتر یا هر نقطه قوت و ضعف دیگری که سایر ناشران داشته و دارند. وقتی هم نگاهی اجمالی به مدیریت و گروه تولید کتابهای کودک ناشران کمکآموزشی میاندازیم میبینیم از دایره فعالان ادبیات کودک خارج نیستند و به جز تازهکارها، مولفان و مترجمان و تصویرگران پر سابقه و صاحب سبک هم با آنها همکاری کرده و میکنند.
به عنوان یک طرح تحقیقی میتوان کلیه آثار منتشر شده ناشران کمکآموزشی را واکاوی کرد و رویکردهای مشترک همه آنان را استخراج کرد و در یک مقاله علمی به ارزیابی کیفی ادبی و هنری آنان به صورت جداگانه پرداخت. شاید بیشترین ایرادی که به کلیت کار ناشران کمکآموزشی گرفته شده یکی عدم توجه کافی به درونمایه متناسب و همسنخ با نیازهای اساسی رشد مخاطبان باشد و دیگری کیفیت ترجمه، ویرایش و نمونهخوانی کتابها که بعضاً سرسری، عجولانه و خیلی وقتها بی دقت نظر انجام گرفته و به زبان فارسی کتابها و خوانش صحیح متن آسیب زده که دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. با اینکه از نظر من واقعاً شامل کلیه کتابهای آنان نمیشود.
با این مقدمه طولانی میخواهم بگویم تأثیرات کتابهای ناشران کمک آموزشی ناشی از قدرت تبلیغاتیشان است؛ پس آن دسته از ناشران کمکآموزشی که تاکنون به تبلیغات جدی رو نیاوردهاند و هنوز سهم چشمگیری از بازار کتاب کودک را به دست نیاوردهاند تاثیراتشان محدود در میزان قدرت توزیعشان مانده است و در کنار سایر ناشران تخصصی کودک ارزیابی میشوند ولی ناشران کمک آموزشی که تبلیغ پر قدرت در دستور کارشان بوده تاثیرات کیفی شگرف بر دو بخش گذاشتهاند؛ یکی اثر بر الگوهای مطالعاتی کودکان و دوم تأثیر غیر مستقیم بر شیوههای تولید برخی ناشران دیگر که از الگوهای آنان در انتخاب ژانرها و مدل کتابسازیشان تقلید نمودهاند و هر دوی این تأثیرات مدیون فروش و توزیع راضیکننده ناشران خوشتبلیغ است. آنها در تلویزیونهای داخلی و خارجی تیزر تبلیغاتی پخش میکنند یا بروشورها و آگهیهای کاغذی مستمر را به مدد ارتباط تنگاتنگشان با مدارس در دسترس دانشآموزان قرار میدهند و با در اختیار داشتن رسانههایی پر عضو در شبکههای اجتماعی و فضای اینترنتی صدایشان را بسیار بهتر و پر بسامدتر به مخاطبانشان میرسانند و با برندسازی موفق، چشم و گوش مشتریان خود را نسبت به لوگو و نام انتشارات خود حساس کردهاند. برای همین باعث شدهاند مخاطبان کودک و نوجوان، نه به خاطر نام نویسنده و مترجم یا ژانر و کیفیت متن و جلد و موضوع مورد علاقه خود بلکه در وهله اول بخاطر «برند» انتشارات، کتابهایشان را از قفسه کتابفروشیها جدا کنند و بعد هم به دلیل جلدسازیهای جذاب آنان. جان کلام که چنین ناشرانی توانستهاند «ذائقهسازی» کنند. انتخابهای آنان که طبعاً به بازگشت و سود مطمئن سرمایه نیز معطوف بوده است ذائقه کودک و نوجوان ایرانی را در مطالعه کتابهای خاص گروه سنیاش تغییر داده. این تغییر ذائقه نه از این رو که لزوما کتابهای نامناسبی به دستشان برسد نگرانکننده است – که بدون حضور این ناشران نیز کتابهای کودک و نوجوان در ژانرهای گوناگون و در سطوح کیفی گوناگون به انتشار میرسیده و خواهند رسید و جدولهای پر فروشترینها هم در دو سه دهه اخیر نشان داده که پر فروش بودن کتاب لزوماً با خوب و امن بودن کتاب همسایگی نداشته است - بلکه از این رو که محدوده انتخابهای این ناشران، میتواند کودک ایرانی را از مطالعه انواع دیگر کتاب که ناشران پر تبلیغ به آنها نپرداختهاند، دور کند. چرا که به جز سطح کیفی کتاب در هر ژانری که میخواهد باشد، روبرویی کودک با انواع کتاب و انواع درونمایهها که مورد نیاز اوست نیز در ترویج خواندن، معیار پر اهمیتی است و این ماجرا بدون تردید دسترنج تبلیغات موفق است. بدواً هم نمیتوان از سرمایهگذار انتظار داشت به خاطر قدرت تبلیغاتی قویاش که میتواند ظرف چند ماه کتابهای چاپ اولش را به چاپهای مکرر برساند، تمامی ضوابط فرهنگی کارشناسان را رعایت کند (مگر ناشران دیگر همیشه رعایت میکنند؟!) اساساً این که یک بنگاه انتشاراتی بتواند در سبک ویژهای که برای خود تعریف کرده شهرت پیدا کند نه تنها ضعف نیست بلکه نقطه قوت اوست، برای همین است که ناشران کهنهکار تخصصی کتاب کودک و یا ناشران جدیدی که دارای سبک خاص خود هستند تحت تاثیر کیفی سلیقه کمکآموزشیها قرار نگرفتهاند و به راه خود ادامه میدهند.
درباره نوع ذائقهسازی صورت گرفته این دسته از ناشران باید بگویم که عمده کتابهای پرتوجه و پرفروش ناشران کمکآموزشی که در تبلیغات دست پیش را دارند در قالب رمانهای تصویری یا ناولگرافیکها است و در یک نگاه گستردهتر بیشتر منحصر در متونی که کمدی و ماجرایی هستند. با جلدسازیهای پر زرق و برق و معمولاً در سبک خاصی از تصویرگریهای کارتونی. در صورتی که کودک و نوجوان ما نیازمند کتابهایی با لحن جدی هم است، نوجوان ما به تراژدی و رئالیسم هم نیاز دارد، باید دانشنامه و کتاب شعر و داستان کوتاه و کتاب علمی و متون غیر داستانی هم بخواند. کودک ما بهتر است فقط متونی را نخواند که حجم کلمات کمی دارند و تصویرها یاریگر خواندنش هستند و تا یک متن پر کلمه میبیند وا بدهد و فرار کند.
کودک ما باید ذائقهاش با کتابهای تصویریای آشنا شود که صرفاً دارای رنگهای تند و گرم و براق نباشند، نوجوان ما باید با جلدهایی خلوت با ترکیببندیهای رنگی متنوع و سبکهای گوناگون تصویری آشنا شود و آنها را به عنوان گزینههای مطلوب به رسمیت بشناسد. مخاطبان زیر 18 سال محتاج کتابهایی با درونمایه فلسفی، مهارتهای اجتماعی و زندگی و اساساً علوم انسانی نیز هستند. اما اکنون ذائقهسازیهایی که به یاری تبلیغات پر دامنه صورت پذیرفته، رویکردهای مطالعاتی بسیاری از مخاطبان و سلیقه تولیدی برخی ناشران را محدود کرده است.
سرچشمه همه حساسیتهای برانگیخته شده صرفاً از تیراژ بالا و تنوع کتابهای تولیدی کمکآموزشیها در بازه زمانی کوتاه است و الا در تاریخ نشر کتاب کودک ایران همیشه خیل کتابهایی منتشر شدهاند که بسیار اعتراضبرانگیزتر و بحثبرانگیزتر بودهاند اما ناشرانش توان نفوذ گسترده به کتابخانههای شخصی کودکان را نداشتهاند. ضمناً آنچه تاکنون هدف تبلیغاتی ناشران کمکآموزشی بوده است بیشتر گروه سنی کودکان دبستانی تا اوایل نوجوانی است. چرا که کتابهای خردسالان را معمولاً پدرها و مادرها انتخاب میکنند که چندان تحت تأثیر تبلیغات برنامههای تلویزیونی خردسالان نیستند و نوجوانان دبیرستانی هم امروز به مراتب کمتر از گذشته مخاطب تلویزیونها هستند.
به هر روی این پیام به گوش میرسد که وادی تازهای در نوع تولید و عرضه کتاب کودک پدید آمده و ادامه خواهد داشت، در نتیجه اگر تابع نظریه بازار آزاد باشیم که از این به بعد تأثیرات قدرت سرمایه و تبلیغ و بازرگانی را در ذائقهسازی مطالعاتی کودکان به تماشا مینشینیم؛ اما اگر حساس باشیم نسبت به نوع کالایی فرهنگی که در گستره وسیع به کودک عرضه و شاید ناخودآگاه تحمیل میشود، هیچ راهی نداریم جز گفتوگوی مستمر با ناشرانی که به تبلیغات جدی میپردازند و به آنها یادآوری کنیم که امکانات مادی و بازرگانی خوب و موثر، مسوولیت اجتماعی بیشتر نیز به همراه میآورد.
آنچه نمیتوان از کنارش گذشت این است که تبلیغات گسترده این ناشران، باعث شده تا بسیاری از کودکان به مطالعه رو بیاورند. تجربه هم میگوید بسیاری از افرادی که کتابخوان میشوند، درست است که در شروع به دستهای خاص از کتابها علاقهمند میشوند اما در ادامه حرفهای میشوند، با تجربه میشوند و الگوهای انتخابهایشان رنگهای دیگر میگیرد و دیگر تنها تبلیغات نیستند که سمت و سوی خواندنیهایشان را تعیین میکنند. کودکان هم بنا به طبع خود تنوعطلب هستند و آنان را نمیتوان تا همیشه در علاقهمندی به سبکهای محدود پایبند نگاه داشت. کودکان پس از مطالعه چند مجموعه در یک سبک و لحن و زبان واحد به تدریج دلزده میشوند و دنبال فضا و هوایی تازه میگردند. برای همین راز ماندگاری و استمرار موفقیت چنین ناشرانی در خلق و ترویج مدلهای گوناگون و تازه کتاب خواهد بود و اگر سهم بیشتری از این سرمایه آماده، صرف کتب تألیفی شود، پیامدهای بسیار بهتری خواهد داشت.
در پایان باید بگویم آنچه دستمایه من در این یادداشت بوده، بر اساس میانگین تولیداتی است که ناشران کمکآموزشی تاکنون منتشر کردهاند. شاید هر کدام از آنها برنامههایی متفاوت و متنوع تدارک دیده باشند که سبک و سوی آنان را در آینده دستخوش تغییر قرار دهد. شاید برخی از کمکآموزشیهای دیگر باشند که هنوز به این بازار ورود نکردهاند و در تدارک ورود به عرصه کتاب کودک هستند و به راههایی دیگر بروند.