خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ملیسا معمار: بازنویسی متون کهن برای کودکان و نوجوانان همواره مورد توجه بسیاری از ناشران و نویسندگان این حوزه است. نویسندگان زیادی از دیرباز مبادرت به سادهنویسی و بازنویسی این آثار کردهاند که از جمله آنها میتوان به مهدی آذریزدی، فضلالله مهتدی صبحی، صمد بهرنگی و ... اشاره کرد. این بازنویسیها تا به حال ادامه دارد و با وجود بازنویسیهای فراوان همچنان شاهد انتشار بازنویسیهای مختلف و بعضا تکراری از متون کهن هستیم اما اینکه این بازنویسیها چقدر ارزشمند است و تا چه اندازه توانسته در رشد این حوزه و جذب کودکان و نوجوانان به متون کهن موثر باشد، پرسشهایی است که برای یافتن پاسخ آنها به سراغ نویسندگان رفتهایم. محمدرضا شمس، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان معتقد است اغلب بازنویسیهایی که امروزه از متون کهن برای کودکان و نوجوانان انجام میشود نوعی کتابسازی برای سود بردن است و لزومی ندارد ادامه پیدا کند. آتوسا صالحی که سالهاست در زمینه بازنویسی متون کهن برای کودکان و نوجوانان فعالیت دارد و توانسته بازآفرینیهایی از متون کهن از خود برجای بگذارد که با استقبال مخاطبان روبهرو شده است، نظر دیگری دارد که در ادامه میخوانید.
چرا به بازنویسی متون کهن پرداختید؟
من در ابتدا میخواستم با بازآفرینی داستانها به شکلی امروزی و از زاویهای نو این داستانها را به گونهای جذابتر برای مخاطب امروز روایت کنم و برای همین گاهی به سراغ شخصیتهای کمتر شناخته شده و کمتر دیده شدهای مثل ارمایل و کرمایل –آشپزهای دربار ضحاک- رفتهام و از دید آنها داستان را نقل کردهام و گاهی وارد ذهن یک شخصیت آشنا مثل سهراب شدهام و کوشیدهام نگاهی روانشناختی به این ماجرا داشته باشم. البته در تمام این داستانهایی که روایت کردهام نثر و زبان متفاوت و توجه به ویژگیهای داستان معاصر از اولویتهایم بوده است.
کدام اثر بازنویسیتان را بیشتر میپسندید؟
هر کدام را از جهتی دوست دارم ولی گاهی که یک داستان را به دو شکل کاملاً متفاوت روایت کردهام این چالش برایم جالبتر شده است. مثل داستان سیاوش که یک بار آن را با توجه به وجه عاشقانهاش درانتشارات افق کار کردم و یک بار از زبان چهار عنصر آب و باد و خاک آتش نوشتم و در مجموعه «نامه نامور» کانون پرورش فکری منتشر شد. «داستان ضحاک» را هم که اولین کتاب مجموعه قصههای شاهنامه افق است به تازگی به شیوهای کاملاً متفاوت و از زبان هفت راوی بازآفرینی کردهام که زیرچاپ است.
به نظر شما بازنویسی متون کهن برای کودکان و نوجوانان چه ضرورتی دارد؟
بازآفرینیهای من از شاهنامه تا امروز بیشتر برای مخاطب نوجوان بوده و دلیلم هم مسئله هویتجویی نوجوانهاست و الگوپذیری. و متون کلاسیک ادبیات فارسی در این زمینه قابلیتهای بسیاری دارند و از این جهت در میان تمام این آثار، شاهنامه فردوسی اثری بی همتاست و میتواند در ادبیات کودک و مخصوصاً نوجوان کشورمان سهم مهمی داشته باشد؛ چه به شکل اقتباس، چه بازآفرینی، چه در ژانر فانتزی، چه رئال، چه حماسی و با این نگاه داستانها و شخصیتهای بسیارش میتواند دستمایه تولید آثاری تأثیرگذار در قالبهای متنوعی مثل منظومه، رمان، نمایشنامه و حتی بازیهای کامپیوتری باشد.
باتوجه به حجم آثار تولید شده در این زمینه، به نظر شما آیا این تعداد اثر بازنویسی برای کودکان و نوجوانان کافی نیست و لازم است همچنان بازنویسیهای جدیدی وارد بازار شود؟
فکر نمیکنم هرگز بتوان گفت که تعداد این آثار دیگر کافی است. چون با توجه به نگاه و خلاقیت هر نویسنده یا اندیشه خاص او میتوان اثری متفاوت خلق کرد. با اینکه موضوع بسیاری از شعرها و داستانها از ابتدا تا امروز عشق بوده هنوز با آثار متفاوت عاشقانهای روبهرو میشویم که حرفهای ناگفته و نگاه متفاوتی دارند.
چرا ناشران و نویسندگان مخصوصا افراد تازه کار تمایل زیادی به انتشار اثر در این حوزه دارند؟
شاید چون بعضی از بازآفرینیها و بازنویسیهای امروزی با اسقبال خوب مخاطبان روبهرو شدند، بعضی از ناشران به فکر تولید آثار برای این مخاطب بالقوه افتادند که البته به علتهای مختلفی چون نشناختن مخاطب یا داستانپردازی ضعیف، خیلی از این کتابها نه توانستهاند مخاطب را جذب کنند و نه تاثیری ماندگار در ادبیات کودک و نوجوان کشورمان داشته باشند.
آیا بازنویسی متون کهن در کشورهای دیگر هم مانند کشور ما همچنان ادامه دارد؟
بله، در کشورهای مختلف نویسندگان نامآشنا و پرطرفدار زیادی آثار کلاسیک را بازنویسی و بیشتر بازآفرینی میکنند و یا دست به اقتباسهایی میزنند که ممکن است در نگاه اول اصلاً مشخص نباشد که ریشهاش در کدام اثر کلاسیک است. مثلاً مصاحبهای از نیل گیمن میخواندم که گفته بود در حقیقت رمان کورالین او اقتباسی از آلیس در سرزمین عجایب است یا اثری از او دیدم که بازآفرینی متفاوتی از زیبای خفته بود با تصویرسازی فوقالعادهای از کریس رایدل که نگاهی بسیار مدرن داشت. در ادبیات فانتزی امروز نوجوان جهان هم بسیاری از قهرمانهای ادبیات کلاسیک و اسطورهها حضوری پررنگ دارند؛ نمونهاش رمان های پرطرفدار ریک ریوردان.
اگر بخواهیم بازنویسی متون کهن در سایر کشورها با ایران مقایسه کنیم چه تفاوت هایی وجود دارد؟
شاید بتوان گفت آثار ما بیشتر بازنویسی ساده است و آثار آنها بیشتر اقتباس و بازآفرینی. و دیگر آنکه آنها به راحتی و البته با قدرت و شناختی گاه اعجابانگیز از این آثار در ژانرهای مختلف چون طنز و وحشت و ... بهره میبرند و مرزها و چهارچوبها را میشکنند و برای مخاطبانشان هم تغییر در اصل داستان و شوخی با این اسطورهها و گاه حتی دست انداختنشان پذیرفته شده و جذاب است.
آیا بازنویسی در کشور ما تبدیل به نوعی کتابسازی شده است؟
گاهی بله و نه همیشه. این اول از همه بستگی به نگاه و خلاقیت نویسنده دارد و بعد هم نگاه ناشر و تصورش از مقوله نشر. علت کتابسازیهای ضعیف هم اغلب ناآگاهی ناشران و انتخاب نویسندگان ناموجه و ناآشنا به ادبیات کلاسیک و البته توجه صرف به منافع اقتصادی است.
از بین بازنویسیهای انجام شده کدام یک را برای مطالعه به بچهها پیشنهاد میدهید؟
بازنویسی احسان یارشاطر از قصههای شاهنامه با اینکه از اولینهاست، همچنان خواندنی است و حتی میتواند منبع خوبی برای کتابهای فارسی مدارسمان باشد که متاسفانه جایش بسیار خالی است. توی پرانتز بگویم که بازنویسیهای کتابهای فارسی دبستان از ادبیات کلاسیکمان اغلب بسیار پراشکال است و نقاط ضعف زیادی دارد و همیشه به عنوان یک مادر منتظرم که روزی اتفاق تازهای در کتابهای فارسیمان بیفتد و کودکان و نوجوانانمان در کلاسهای درس لذت خواندن بازنویسیها و بازآفرینیهای خوب را بچشند.