به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «باورکردنی نبود اما ورد اثر کرد و دستهای برنا قدرت گرفتند و توانست در آن واویلای باد و سرما و نمنم بارانی که تازه شروع شده بود خودش را از جارو بالا بکشد و روی آن بنشیند، هرچند که کلاهش را باد برده بود. پورک برگشت سرجایش نشست و به برنا گفت که کمرش را بگیرد تا نیفتد چون هیچ وردی برای گرفتن کسی که بین زمین آسمان است و هی پایین میرود بلد نیست. برنا گفت: «میدانستم کلکی توی کارت هست!» پورک حواسش به ویچزمپ بود که هی به او میگفت کدام طرف برود و کجا دور بزند. اگر یکی از راهها را اشتباه میرفت، شاید با جادوگری تصادف میکرد. یکی از تفریحهای جادوگرها این بود که با تاریک شدن هوا روی جاروهایشان میپریدند و میرفتند توی آسمان آدمها پرواز میکردند و ویراژ میدادند و هوهوهو هاهاها میکردند و تن بچهها را توی رختخواب میلرزاندند.»
این مطالب، بخشی از رمان «هرکول خانم بیست درصدی» نوشته فریبا کلهر، از کتابهای خواندنی برای کودکان علاقهمند به داستانهای پرسحر و جادو است. این کتاب، داستانی عجیب، غریب و پر از سحر و جادو و طلسم و جادوگر دارد که در فضایی متفاوت روایت میشود و دنیایی نو و غیرعادی را پیش چشم کودکان به تصویر میکشد.
هرکول خانم بیست درصدی، زنی است که از هر عضو بدنش فقط بیست درصد باقی مانده! کپهای گوشت و رگ و ریشه و عضله که اسمش نیستا است اما در عین حال میتواند با تصویرسازی پروتزهایی خیالی روی همه اندامهایش بکشد و کاری کند که هر کسی او را میبیند کامل و بیعیب و نقص به نظر برسد و کسی نمیفهمد یک جادوگر است.
الی، پتی، اکی، آنی، نسی، فیفی، فوفو، بیبی، جهجه، رافا و ... همه از افسونگرانی هستند که در ابتدای این کتاب به بچهها معرفی شده و در ادامه ماجراهایشان روایت میشود. مثلا درباره الی افسونگر میخوانیم: «الی افسونگر یک کوه کینه بود. یک دریا خشم و عصبانیت. یک جنگل زوزه و نعره. یک صحرا دشمنی و انتقام و جنگ و جدال. سه سال شب و روزش یکی شده بود. راه نمیرفت، تلو تلو میخورد. حرف نمیزد، چرت و پرت میگفت. اگر میخوابید کابوس میدید، اگر بیدار بود فکر و خیال راحتش نمیگذاشت. غذایش آب بود و هوا. برای همین هم استخوانی و باریک بود و فوتش میکردی باد میبردش. مژههایش مثل دندان بچههای شش هفتساله لق شده بودند و یکی یکی میافتادند. گوشههای ناخنش پوستپوست شده بودند. موهایش موخوره گرفته بودند. خم که میشد سرزانویش قوروچ! صدا میکرد.»
«هرکولخانم بیست درصدی» پر از جادوگرهای بیجادو، وردهای رقصان و خانههای کوتولههایی است که قد میکشند و بلند میشوند. چاق و پهن میشوند و پلهپله بالا میروند و پایین میآیند و با وردهایی که میخوانند، جادو میکنند.
همچنین کلهر در بخشهای مختلف این رمان وردهای شعرگونهای نوشته که مخاطب را باخود به فضای داستان میبرد. مثلا ورد رقصان افی جادوگر که در صفحه 97 آمده است:
«این زمستون سرد یخی یخی
افتاده به جون پسری مو فرفری
سرمای سرد برو خونه دشمنون
بدو بیا پیش ما گرمای مهربون»
یا وردی که در صفحه 119 میخوانیم:
«همه نیروهای خوب و بد جمع بشین
همین الان دور این پسر جمع بشین
بکشیدش بالا و بوسش کنین
نذارین بیفته و لوسش کنین
یمان یمانش بکنین و بهش حال بدین
زاپی زمانیش بکنین و بهش بال بدین»
نشر افق، رمان «هرکول خانم بیست درصدی» را با شمارگان دو هزار نسخه و قیمت ۲۴ هزار ریال منتشر کرده است.