خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمود برآبادی: اگر میخواهید در روزهای تعطیل نوروز یک رمان خوب بخوانید، ستاره چنین رمانی است. ستاره چهارمین کتاب محدثه گودرزنیا است. پیش از این از او دو زندگینامه داستانی و یک رمان به نام «شاهزاده خانمی در مترو» برای مخاطب نوجوان منتشر شده است.
این کتاب داستان دختر نوجوانی است که در تهران و در خانوادهای متوسط زندگی میکند. پدرش پزشک است و مادرش چندسالی است که در اثر ابتلا به سرطان درگذشته است. مرگ مادر تأثیر ناخوشایندی بر ستاره گذاشته است. او که به دلیل فقدان مادر بسیار غمگین شده و احساس بیقرار میکند، تصمیم میگیرد هر طور شده ملالی و فریماه را از زندگی پدرش بیرون کند. او نقشهای میکشد و فریماه را به بهانه تفریح با خود بیرون میبرد و در خیابان رها میکند تا گم و گور شود.
ستاره که از ازدواج مجدد پدرش با زنی افغانی (ملالی) ناراحت است، یک روز تصمیم میگیرد، دختر شش ساله نامادریاش (فریماه) را در خیابان ول کند تا به این وسیله انتقام خود را از آنها بگیرد. «اولین بار ملالی را توی عکس دیدم. کنار بهروز ایستاده بود. توی افغانستان عکس گرفته بودند... نمیدانم چرا همان موقع فکر کردم بیش از حد به بهروز نزدیک شده، حتی توی عکس هم پیداست که بینشان یک چیزی هست.»
ازدواج مجدد پدر و کنار آمدن با نامادری از موضوعهایی است که هم در ادبیات فولکلوریک ما سابقه دارد و هم در سالهای اخیر ـ به ویژه نویسندگان خارجی ـ زیاد به آن پرداختهاند، اما آن چیزی که داستان ستاره را از دیگر آثار متفاوت میکند، راوی داستان و فضای بومی آن است.
همه ماجرای این داستان 160 صفحهای در یک روز اتفاق میافتد و ستاره که خود راوی آن است با رفت و برگشت به گذشته و حال ادامه مییابد و خواننده را در طول این رفت و برگشت با موقعیت داستان و انگیزه راوی برای کار جنونسا و دور از منطق آدمهای بزرگسال آشنا میکند. «همه چیز از ازدواج پدرم، بهروز شهبازی، پزشک متحصص اطفال با زنی اهل افغانستان شروع شد. زنی به اسم ملالی که از ازدواج اولش دختری ششساله به اسم فریماه دارد. شاید هم نه، همه چیز از مرگ مادرم آرزو بیاتی شروع شد؛ از روزهایی که من از تمام دنیا عصبانی بودم و از همه متنفر و نمیخواستم کسی جای مادرم را بگیرد.»
این شروع داستان است و از همان ابتدا نویسنده بیپرده رازها درونش را برملا میکند و از خواننده میخواهد که او را درک کند و در تصمیم دشواری که میخواهد بگیرد، به او حق بدهد. خواننده در طول داستان با شخصیتهای دیگر هم روبرو میشود و آنها را بهتر میشناسد. خاله افسانه که با او نامهربان است به نحوی که او مجبور میشود دوباره به خانه برگردد. یا مادربزرگ و عمه ستاره که در یک مجتمع با آنها زندگی میکنند و مادربزرگ گاهی به او سرمیزند و عمه سعی میکند او را با واقعیت جدیدی که با آن درگیر شده، آشتی دهد، اما موفق نمیشود.
ستاره رمانی است که نویسنده قصهاش را راحت تعریف میکند. نویسنده شخصیتها را خوب توصیف میکند و بحران درونی راوی یعنی ستاره را به زیبایی نشان میدهد. داستان یک موقعیت انسانی است، جهان داستانی به خوبی ساخته شده و جغرافیای آن تهران کنونی را نشان میدهد، شهری که شهروندانش مشکلات عدیدهای دارند. زندگی امروزی در رمان جریان دارد و ما در اطراف خود با چنین رویدادها، موقعیتها و شخصیتهایی روبهرو میشویم. شخصیتهایی که هر یک برای رفتارهای خود دلایلی و یا حداقل توجیهاتی دارند.
ستاره زبانی ساده و روان دارد که با ساختار قصه همخوان است و همین ویژگیها آنرا به رمانی خوشخوان و پرکشش تبدیل کرده است.
انتشارات پیدایش، رمان نوجوان «ستاره» نوشته محدثه گودرزنیا را با قیمت 25هزار تومان منتشر کرده است.