به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «لزوم برجستهسازی کتابهای فلسفی برای کودکان ونوجوانان» با حضور یحیی قائدی و رضا محمدی چلبکی و جمعی از علاقهمندان به حوزه فلسفه برای کودکان عصر چهارشنبه (22 اردیبهشتماه 95) در سرای اهل قلم کودک و نوجوان بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
رضا محمدی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر فلسفه برای کودکان، در این نشست به بیان معنای فلسفه برای کودکان پرداخت و گفت: فلسفه برای کودکان به معنای فلسفهای که به ذهن ما میرسد نیست. ما قصد نداریم اندیشههای فیلسوفان را به خورد کودکان دهیم. فلسفه برای کودکان برای اندیشیدن در کودکی است. چون درونمایه و مبنای اصلی فلسفه تفکر است فلسفه برای کودکان به عنوان یک برنامه برای کودکان سعی دارد قدرت تفکر در کودکی را رشد دهد.
وی ادامه داد: یکی از فیلسوفان مشهور امریکایی طی تدریس فلسفه به دانشجویان متوجه شد که آنها ظاهرا فلسفه میخوانند ولی حافظهمحور هستند و تفکر فلسفی در آنها وجود ندارد. از همانجا بود که طراحی برنامه تفکر فلسفی و فلسفه برای کودکان شکل گرفت. انسان در سنین مختلف نیاز به رشد شناختی در مواجهه با دیگران، خودش و اطرافیانش دارد و برای این کار نیاز به برنامه تربیتی و آموزشی دارد. ما باید بیاموزیم که نسبت به عقیده و طرز فکر خودمان تعصب نداشته باشیم و همیشه جایی برای تفکر جدید و رشد شناخت و تغییر نگرش بگذاریم.
به گفته این استاد دانشگاه، فلسفه برای کودکان به دنبال این است که بچهها از دوران کودکی سوال داشته باشند و به دنبال حقیقت باشند و تعصبی نسبت به هیچ دیدگاهی نداشته باشند حتی نسبت به دیدگاههای خودشان.
محمدی در ادامه به مکانیزم روانی تاثیر مطالعه کتاب در دوران کودکی اشاره کرد و گفت: کودک در مرحله نخست به جهان اطرافش مینگرد و چیزهای مختلفی را میبیند. صداها را میشنود و از طریق احساسات پنجگانه ورودیهای ذهن او تامین میشود و این ورودیهای ذهنی تصویرهایی در ذهن او ایجاد میکند. در مرحله دوم این تصویرها از طریق قدرت تخیل که در حافظه وجود دارد تصاویر جدیدی در ذهن کودک تداعی میکند و در مرحله بعدی مفهومسازی در ذهن کودک آغاز میشود و به این ترتیب کلمه خلق میشود. وقتی کودکان در معرض تصاویر، صداها و حواس مختلف قرار میگیرند حافظه و قدرت تخیل آنها تقویت میشود اما مرحله سوم یعنی ساخت کلمه هنوز انجام نشده است و نیازمند وجود معلم، مربی و کسی است که او را راهنمایی کند. مرحله نهایی جملهسازی و تکرار است کسی که فقط تصویر دیده باشد نمیتواند کلمهسازی کند و منبع دریافت کلمه، مربیان و معلمان و کتابها هستند. کتاب منبع کلمه برای آشنایی ذهن کودک با مفاهیمی است که او برای ارتباط برقرار کردن با دیگران نیاز دارد.
کتابهای درسی کودکان را به تفکر وادار نمیکنند
یحیی قائدی، استاد دانشگاه خوارزمی و نویسنده کتابهای فلسفه برای کودکان نیز در این نشست به پیشینه فلسفه برای کودکان اشاره کرد و گفت: فلسفه برای کودکان 50 سال پیش در سطح دنیا و 15 سال پیش در ایران مطرح شد و دلیل مطرح شدن آن هم این بود که ما در پی دستیابی به میزان موفقیت اقداماتی بودیم که در برنامه آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی برای کودکان اجرا میشد که تا چه اندازه توانسته است تفکر در کودکان را پرورش دهد.
وی ادامه داد: ما در کتابهای درسی دانشی عرضه میکنیم که کودکان فقط آن را به ذهن خود میسپارند اما سبب تغییری در رفتار و تفکر و نگرش آنها نمیشود. رفتاری که امروزه در برخی از افراد جامعه میبینیم و چندان مناسب نیست، از همین کتابهای درسی نشأت میگیرد و نشان میدهد که ما در این زمینه چندان موفق نبودهایم. سیستم آموزش و سیستم نوشتن کتابهای ما همه پند و اندرز است و فکر میکنیم اگر به کودکان بگوییم فلان کار را انجام بدهند آنها به حرف ما گوش میدهند. با این کتابها هیچ تفکر و سوالی در ذهن کودک ایجاد نمیشود.
کتاب باید مجموعه مهارتهای فلسفیدن را دارا باشد
به گفته این استاد دانشگاه، کودکان ذاتا فیلسوف هستند زیرا دو ویژگی لازم برای ورود به فلسفه اعم از پرسیدن و کنجکاوی را دارا هستند اما به دلیل سیستمی که در ما انسانها وجود دارد وقتی بزرگ میشویم این دو ویژگی را از دست میدهیم و بر این اساس است که میگویند اگر بزرگسالان میخواهند فیلسوف شوند باید کودک شوند. البته برای اینکه این ویژگی فلسفی رشد کند باید اتفاقات دیگری هم رخ دهد. ما باید یاد بگیریم به صورت جمعی و به کمک همدیگر بیاندیشیم و سوالاتمان را ارتقا دهیم.
قائدی در ادامه به انواع تفکر اشاره کرد و گفت: سه نوع تفکر انتقادی، خلاق و مسئولانه وجود دارد که باید در یک کتاب فلسفی وجود داشته باشد. البته باید توجه داشت کودکان به صورت منفرد بزرگ نمیشوند و باید در قالب جمع و گروه یاد بگیرند فلسفی بیاندیشند. کتاب فلسفی کتابی است که در آن دیالوگ جمعی وجود داشته باشد و در آن مجموعهای از افراد با هم گفتوگو، مخالفت و موافقت کنند و برای نظرشان استدلال بیاورند. در کتابها باید شخصیتهایی وجود داشته باشد که با هم گفتوگو کنند نه اینکه صرفا حالت روایی داشته باشد. تعداد کمی از کتابهای ما برای افزایش قدرت تفکر است و اغلب جنبه روایی دارد. این کتابها برای خواباندن بچهها به کار میروند نه بیدار کردن آنها. ما به کتابهایی نیاز داریم که بچهها را به تفکر وادار کنند و آنها را بیدار کنند. کتاب باید کودک را به کندوکاو و جستجو وادار کند و ردپایی در ذهن مخاطب برجا بگذارد.
این پژوهشگر فلسفه برای کودکان در پایان اظهار کرد: باید تلاش کنیم موضوعات اجتماعی برای بچهها تبدیل به پرسشهایی اساسی شود. کتاب فلسفی باید حاوی داستانی برای کودکان باشد، داستانی که به راحتی بتوانند خودشان را در آن حس کنند و موضوعی خیالی و رویایی نداشته باشد و بتواند مجموعه مهارتهای فلسفیدن را در خود داشته باشد.