به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «مخاطب امروز ادبیات کودک و نوجوان کیست؟» به مناسبت روز ملی ادبیات کودک، عصر دیروز (21 تیر ماه)، با حضور محسن هجری (نویسنده و پژوهشگر کودک و نوجوان)، حمیدرضا شاه آبادی (نویسنده کودک و نوجوان)، علیرضا کرمانی (مدرس جامعهشناسی کودکی در دانشگاه الزهرا) و مریم جلالی (عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و نویسنده) در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مرجان فولادوند، بیانیه انجمن کودک و نوجوان به مناسبت درگذشت زنده یاد کیارستمی را قرائت کرد. پس از آن نیز فرهاد حسنزاده یادمانی را که برای محمدرفیع ضیائی در نشریه دوچرخه منتشر کردهبود، قرائت کرد.
حمیدرضا شاهآبادی نیز گفت: وقتی صحبت از مرحوم ضیائی، کیارستمی و آذریزدی شد، یاد خاطرهای افتادم که مربوط به زمان مدیریت من در انتشارات کانون است. وقتی با خانواده به منزل پدرم رفته بودیم، مدیر هنری انتشارات، ابوالفضل همتی آهویی با من تماس گرفت و گفت که بهرام خائف فوت کرده است. در آن لحظه بود که از این ماجرا برای خودم درسی ساختم و آنجا بود که فهمیدم مرگ یک جمله ناتمام است. چیزی است که بخش اولش را میدانیم و آن مرگ است و بخش دومش یعنی اینکه چه کسی و کجا به این قصه دچار خواهد شد، برای ما مشخص نیست. چه خوب است که قبل از مرگ آدمهای دوروبرمان آنها را دریابیم تا بعد از مرگشان اینقدر غمگین نباشیم.
در این بخش از نشست، محسن هجری گفت: مخاطب ادبیات کودک و نوجوان کیست؟ این ادبیات بر خلاف ادبیاتی که قیدی ندارد، مخاطبی دارد که در درونش مفروض است. کسی نمیتواند بگوید من بهعنوان نویسنده کتابم را مینویسم. حالا کودک یا نوجوان میخواهد آن را بخواند یا نه! بنابراین پدید آورنده باید از مخاطب خودش، شناخت کافی داشته باشد و تفاوت کودک و نوجوان در دهه ۹۰ را با مخاطب دهه ۸۰ یا ۴۰ بداند. اینجاست که شرایط خاص مخاطب معنا مییابد. این را هم نباید ناگفته گذاشت که حتی اگر نویسندهای در لایههای هوشیار ذهنی به اهمیت مخاطب و شناخت آن اقرار نداشته باشد، در لایههای نیمههوشیار و ناخودآگاهش به آن معتقد است. در این میان وجوهی مطرح میشود که ما الزاماً برای آن پاسخی نداریم.
جلالی در بخشی از این نشست با اشاره به جلسه قبلی کانون در دو هفته گذشته، گفت: جرقه اولیه این بحث دو هفته قبل و در همین مکان، زده شد. من از نوشآفرین انصاریان بابت فراهم کردن اوضاع برای برگزاری این نشست مهم و کارساز سپاسگزارم.
وی افزود: درباره ادبیات کودک باید به گذشته رجوع کرد. به نظر میرسد مفهوم این عبارت از زمانی که مفهوم کودک شکل گرفت، ایجاد شده است اما آیا هر متن ادبی و مناسب برای کودک و نوجوان نوشتهای در ادبیات کودک و نوجوان بهحساب میآید؟ در این میان، کدام یک از سه ضلع کودک (مخاطب)، نویسنده و ادبیات، اصالت دارند؟
این استاد دانشگاه شهید بهشتی در ادامه با تأکید بر لزوم مخاطبشناسی در این حوزه گفت: وقتی کیستی مخاطب مشخص شود، میتوان درباره نیاز این مخاطب نیز صحبت کرد.
علیرضا کرمانی نیز درباره پرسش طرح شده توسط محسن هجری گفت: باید بگویم، در ابتدای این بحث با صحبتهای آقای هجری در مقدمه موافقم اما هر چه قدر این گفتوگو به جلو برود نظرات آغازین به چالش کشیده خواهد شد. با این توضیح، به گمان من بهکارگیری عباراتی مثل «هنر برای هنر» ظاهراً برای ادبیات کودک و نوجوان امری غیرممکن است. چون نویسنده این حوزه قبل از نوشتن به کودک و نوجوان فکر کرده است.
کرمانی با اشاره به تخصصش در زمینه جامعهشناسی، عنوان کرد: من سعی میکنم در این نشست از منظر جامعهشناسی که در آن کار کردهام وارد شوم و از مفاهیم جامعهشناسی کودک استفاده کنم.
حمیدرضا شاهآبادی نیز به اهمیت مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان تأکید کرد. وی در اینباره گفت: من برای مخاطب در هر هنر و ژانری از آن، ارزش و اهمیت بالایی قائلم. تا جایی که مخاطب را در کنارخالق اثر میدانم. برای مثال، کافی است، در یک اثر مکتوب، به کنایهها، ضربالمثلها و اشارهای ناقص به واقعهای که در گذشته اتفاق افتاده، دقت کنید. نویسنده در نوشتهاش به ذهنیت مخاطب تکیه میکند، بنابراین اگر با یک ذهن خالی مواجه باشد، کارش بسیار سخت خواهد بود. وقتی حافظ میگوید «آنهمه شعبدهها عقل که میکرد آنجا / سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد». یعنی مطمئن است که مخاطبش شعرش ماجرای گاو سامری و ید بیضاء را میداند. این مخاطب است که با توجه به داشتههای ذهنی معنی کامل شعر را در اندیشهاش، متبلور میکند.
شاهآبادی تاکید کرد که مخاطب و نویسنده دو نوازنده هستند که یک نت واحد دارند و به دونوازی زیبایی از روی آن نت واحد مشغول میشوند.
هجری در این بخش از میهمانان خواست که به بحث، انضمام نکات مربوط به جامعه ایرانی را اضافه کنند و به مساله جدی مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان که امروزه بهعنوان یک چالش جدی مطرح است، دقیقتر بپردازند. او با اشاره به سخنان مریم جلالی در خصوص وجود مثلث مخاطب، نویسنده و اثر، در ادبیات کودک و نوجوان تبیین این سخن را به جلالی واگذاشت.
مریم جلالی دراینباره گفت: گروهی در اولویتبندی اصالت به ترتیب از نویسنده، متن و پس از آن مخاطب یاد میکنند. گروه دیگری متن، نویسنده و مخاطب را به ترتیب اولویت نام میبرند و گروهی دیگر متن، مخاطب و نویسنده را در رتبههای اول تا سوم قرار میدهند اما در حوزه ادبیات کودک ماجرا طور دیگری است. در این حوزه، مساله با مخاطب شروع میشود و متن و نویسنده در یک رده قرار میگیرند. با این توضیح موقعیت ما در هرکدام از این اولویتبندیها اثرگذار است. برای مثال اگر نویسنده باشیم اصالت را در ابتدا به نویسنده میدهیم و بعد از آن از متن و مخاطب سخن میگوییم. اگر منتقد ادبیات باشیم، ادبیات را در اولویت قرار میدهیم و پس از آن صحبت متن و مخاطب را مطرح میکنیم. گروه سوم هم اصالت را به مخاطب میدهند و معتقدند اگر کودک و نوجوان نباشد، ادبیات کودک و نوجوان و نویسنده این حوزه نخواهند بود.
وی افزود: این افتخار نیست که ما درباره یک اثر در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بگوییم مخاطب فلان کتاب، از کودک ۹ ماهه تا یک فرد ۹۹ ساله هستند. شاید بتوان این بازه سنی را بهعنوان خواننده یک کتاب در حوزه کودک و نوجوان معرفی کرد اما نمیتوان نام مخاطب را بر این گروه گذاشت.
در بخش دیگری از این نشست، علیرضا کرمانی درباره تصاویر کودک در جامعهشناسی توضیحاتی ارائه کرد و گفت: اولین و قدیمیترین تصویری که از کودک وجود دارد، تصویر کودک اجتماعی است. مهمترین پیشفرض این نگاه، انتقالی بودن این دوره است. به این معنا که ما امروز کودک هستیم و فردا بزرگسال میشویم. این نگاه در جامعهشناسی معتقد است که نیروی کار جامعه و ارزشهای آن باید از این رده سنی تأمین شود. در این نگاه کودک ابزار است و نفس بودنِ «کودکی» مهم نیست. کودک در این دیدگاه شهروند محسوب نمیشود و باید استانداردهایی را بگذراند تا شاید در آینده شهروند شود. در این نگاه، کودک یک آدم ناقص و در حقیقت آدمک است. نگاه دوم، کودک ساختاری است که دقیقاً در مقابل کودک اجتماعی قرار میگیرد. این نگاه معتقد است، علیرغم اینکه من یا شما از کودکی به بزرگسالی خواهیم رفت و این دوره انتقالی است اما کودکی صدها سال است که در جوامع مختلف و زمانهایی گوناگون وجود دارد. در این نگاه کودکی در عرض میانسالی و پیری قرار میگیرد نه در طول آن. با این توضیح در این دیدگاه جامعه از شهروندان کودک و نوجوانی تشکیل شده که حق شهروندی دارند. شاید این نگاه ناتوانی را هم برای کودک قبول داشته باشد اما این ناتوانی را نقص نمیداند بلکه معتقد است که این یک ویژگی است.
وی درباره تصویر سوم کودک در جامعهشناسی گفت: کودک عامل، سومین تصویر موجود از کودک در جامعهشناسی است. شاید بتوان این نگاه را جدیدترین تصویر از کودک دانست که ما در جامعه تجربهاش کردهایم. براساس این نگاه، کودکان دیگر نه نادان هستند و نه ناتوان. تکنولوژی و فضاهای مجازی در جامعه امروز وضعیتی را به وجود آوردهاند که در آن کودکان هم میتوانند و هم میدانند. با این توضیح آیا ما هنوز مجاز هستیم که با تکیه بر تعاریف بینالمللی کسی را که سنی زیر ۱۸ سال دارد، کودک اجتماعی بنامیم؟
علیرضا کرمانی، به چهارمین تصویر موجود از کودک در جامعهشناسی اشاره کرد و افزود: چهارمین تصویر در جامعهشناسی تصویر کودک در اقلیت است. این دیدگاه در چارچوب جامعهشناسی چپ مطرح میشود و متأثر از اندیشه فمینیسم است. در این دیدگاه بر طبق نگاه کارگر سرمایهدار، نزاعی در میگیرد که کودک بزرگسال، نام دارد.
پس از گفتوگوی دوساعته کارشناسان دعوتشده به این نشست، جلسه ۳۰ دقیقه برای پاسخ به پرسشهای حاضران در این برنامه برگزار شد.