بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)رضا تهراني از ياران قديمي محسن سليماني، در متني كه آن را براي مراسم يادبود همكار و يار ديريناش نوشته است، شرحي ميدهد از روند شكل گيري يكي از موثرترين حلقههاي فكري بعد از انقلاب. اين متن در يادبودي خوانده شد كه عصر امروز چهارشنبه (11 بهمن) در سرای کتاب موسسه خانهکتاب برگزار شد.
در متن رضا تهرانی، عضو شورای مدیریت حوزه اندیشه و هنر اسلامی، عضو سردبیری کیهان فرهنگی، مدیر مسئول ماهنامه کیان آمده است:
«از دوستان و سروران عذر میخواهم که بهعلت سفر توفیق حضور در این جمع فرهیخته و فرزانه را نداشتهام.
بعلت آشنایی سالیان دراز و همکاریهای فرهنگی و مطبوعاتی که از بدو انقلاب با محسن عزیز داشتم به بند توصیه شد که در اینباره مختصر ولو بصورت یادداشتی کوتاه بنویسم. بدیده منت پذیرفتم و این اندک بضاعت من است. به بزرگی خود با اغماض پذیرا باشید.
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مّا اُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّة اَعْیُنِ جَزاءَ بِما کانوا یَعْمَلونْ (سجده 17)
و هیچکس از آن مایه شادمانی خبر ندارد که به پاداش کارهایی که میکرده برایش اندوخته شده است
و محسن هم رفت و در پی آن حسن(حسن حسینی) و قیصر، یاران دیرینه، پی در پی.
روزگار میگذرد و از این گذر دیگران، هم عبور میکنند. شایستگان و غیره. و هر سه بزرگوار از شایستگان بودند. با هر سه و جمعی دیگر از سال اول انقلاب که همگام دغدغه فرهنگ و اندیشه داشتیم، مراودهها آغاز کردیم. آنها هنر داشتند و من حاشیه.
در حوزه اندیشه و هنر اسلامی در پاییز سال 1358 در ساختمانی کوچک در خیابان ویلا. و پیمانی نانوشته میانمان شکل گرفت و سپس در کیهان فرهنگی دوران اول و بعدها در کیان.
مرارتها کم نبود تحمل رنجها، در کنار هم امکانپذیر بود. درد، آگاهی، صبوری و تلاش برای بازگشودن فضای بهتر فهمیدن و اندیشیدن، آنها را شکوفا میکرد و این خلاصهترین گزارش از روند شکفتگی قیصر و حسن و محسن است. یادشان گرامی که جاودانهاند بواسطه خلق آثار و خُلقشان.
اینک در محضر دوستان فرهیخته اهل ادب باید از تلاش بیوقفه شایستگانی گفت که هرگز زمان را برای انباشت اندوختههای نیک فرونگذاشتند و دانش موردنیاز دغدغههای خود را به هر وسیله به چنگ ذهن هنری و نقاد خود صید میکردند. در این محلف که به یاد عزیز تازه سفر کرده ما، آقا محسن سلیمانی است باید بیشتر از او گفت. باید الهام گرفت از منش او، رفتار او، تواضع او، مهر او، طنز او و صبر او. آقا محسن ما، از کمترین امکان و باهمت آغاز کرد. در حوزه، آقانقی برادر گرامی و کوچکتر آقا محسن شاید هنوز پاییز و زمستان سال 58 و سال 59 و 60 حوزه اندیشه و هنر اسلامی را در خاطر داشته باشد. کمترین امکانات، درآمد که چه عرض کنم، نگویم بهتر است. ناهارهای آن حوزه نان و پنیر، با سیبزمینی و گاهی تخممرغ آبپز و بعدها که به ساختمان حافظ رفتیم با آن داستانهایش.
ناهار گرم دستپخت پدر و مادر شهید ابراهیمی سمیعی، انرژیافزای دوستان آن حوزه بود آبگوشت و آش و چه صمیمیتی از جمله در نهارهایمان. تا گذشت آنچه بر حوزه رفت که شرحش بماند برای فرصتی دیگر.
نقي سليماني، برادر زنده ياد محسن سليماني
کیهان فرهنگی شکل گرفت ـ به مقدماتش اینجا اشارهای ندارم ـ اما هر سه سفر کرده را در کیهان فرهنگی دوره اول در کنار هم میبینیم که قوام بخش ادبیات آن نشریه وزین بیبدیل در آن زمان بودند. امکانی بود که بار بسط آگاهیها و پرورش ذهن کسانی که از کوران انقلاب گذر کرده و فهم عمیقتر تحولات فکری را اندیشه میکردند بر دوش میکشید. تا در سال هفتاد پس از کشمکشها، تکلیف آنرا هم یکسره کردند، چه آن کیهان فرهنگی نه سازگار با اندیشه حاکمان بر کیهان دگرگونه بود و نه آنها تحمل این اندک دگرگونه اندیشیدن را داشتند. اینگونه شد که آواز برآمد، بروید و ما رفتیم. با راه توشه تجاریی که در این سالها در نهادهای فرهنگی اندوخته شده بود و تولدی دوباره. کیان.
اینک این جوانان دهه اول انقلاب ایران، پختهتر و منسجمتر ارزیابیها و اندیشههای نقادانه خود را در بستری جدید ارائه دادند و البته با دیگر اندیشهسازان هم یافته و دقیقالنظر. فکر میکنم دوستان حاضر کیان را که حدود 10 سال با پنجاه و چهار شماره انتشار در دهه هفتاد به بخشی از اندیشه و ادب این دوران پیوسته است بخاطر داشته باشند که به جفا آن را بهورطه توقیف و تعطیل بیدلیل افکندن. محسن با مسئولیت بخش جذاب خبرهای فرهنگی ایران و جهان را بهعهده داشت و البته ترجمه در حوزه ادبیات که تخصص او بود. اخبار فرهنگی و هنری را گزیده و کوتاه اما همه جانبه انتخاب میکرد و اینگونه بود که با وجود فاصله دو ماهه بین شماره، همیشه این بخش نشریه کیان جذاب و گیرا بود و این تنها ابتکار محسن بود در آن زمان. البته که اینک این روش اقبال عمومی یافته است.
تلاشهای محسن عزیز در زمینه ترجمه و نشر آثار ادبی از بخشهای ماندگاریست که دوستان با آشنایی بیشتر دارند. او در مأموریتهای اداری هم دغدغه انتقال فرهنگ و پویایی اندیشه را در ایران درصدر میدید و این آخرین مأموریت او هم در همین روند شکل گرفت.
نیک پیداست که تمامی تلاشهای مورداشاره در یک راستا و خطی مستمر است و اینچنین است که هر انسان دغدغهمندی که شاکلهای از اندیشه و هم فکری داشته باشد. اگر هزاران سال هم عمر کند بر این خط حجمها خواهد افزود برای پررنگکردن همان خط. و محسن و حسن و قیصر ما خطوط پررنگ نسل ما هستند. یادشان گرامی که جاودانهاند.»