به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «رود پرستاره آسمان» نوشته گریس لین با ترجمه نوشین ابراهیمی صد و پنجاه و پنجمین عنوان از مجموعه «رمان نوجوان» است که به تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، اثری امروزی و ترکیبی از حکایتهای چینی، شخصیتهای فراموشنشدنی و ماجراهای رازآلود است.
در رمان «رود پرستاره آسمان» ماه از آسمان دهکده گم میشود و این مساله برای پسر جوانی به نام «رندی» که از خانه فرار کرده و خدمتکار مهمانخانهای در دهکده است؛ بسیار مهم است. اگرچه از او کمکی برنمیآید، اما مشکلات اهالی عجیب و غریب دهکده برایش اهمیت دارند و سوالات گوناگونی مانند پسر مهمانخانهدار کجا رفته؟ چرا ارباب چاو و بیوه یان مدام با هم دعوا میکنند؟ و چطور آقای شان نمیفهمد که حیوان دستآموزش وزغ است یا خرگوش؟ برایش مطرح میشود.
با اینکه از او کاری بر نمیآید اما مشکلات اهالی دهکده برایش مهم است. تا اینکه روزی یک بانوی مرموز با کولهباری از قصه از راه میرسد و راهی تازه در زندگی رندی باز میکند...
در بخشی از یادداشت نویسنده درباره این کتاب نوشته شده است: «وقتی شروع کردم به نوشتن، نگران بودم که بعضیها فکر کنند من به عنوان یک آسیایی آمریکایی حق ندارم قصههای عامیانه چینی را با درک امروزی خودم بازنویسی و تفسیر کنم. (مثلا بعضی جزئیات تاریخی، مثل سنت بستن پا را نادیده بگیرم) شاید خیلیها از اینکه من این افسانهها را به کلی یا کمی تغییر دادهام دلخور باشند. چنین نگرانیهایی بود که مرا برای ادامه کار دودل میکرد. آن وقت بود که به یاد سفرهایم به آسیا، از معبدهای زیادی دیدن کردم. آن معابد هنوز هم مکانهایی برای نیایش و عبادت بودند.
در آنجا نذرهای کاغذی زیادی را میسوزاندند. دیگر فقط پولهای کاغذی سنتی نبود که سوزانده میشد، کاغذهایی با تصاویر کامپیوتر، گوشی همراه، حتی مسواکهای برقی شعله میکشیدند. آن وقت بود که متوجه شدم مردم میگذارند آداب و رسومشان تغییر کند. سنتها عوض میشوند تا با زمانه سازگار شوند.
به نظرم تغییر باورها و اسطورهها در طول زمان خیلی جالب و حیرتانگیز است. عقیده دارم که این تغییر آنها را زندهتر و پویاتر میکند. اینطور بود که فهمیدم فرهنگ آسیا درست مثل خیزران است، محکم و قابل انعطاف. اقتباسهای کوچک من در بدترین حالت بیضرر و در بهترین حالت مثل جوانهای کوچکاند و به ساقه اصلی آسیب نمیزنند.
با این فکرها به آرامش رسیدم و به نوشتن قصههایم و این کتاب ادامه دادم. بیشک هیچوقت نخواستهام قصههایم جایگزین قصههای عامیانه چینی شوند... درواقع، امیدوارم این کتاب کسانی را که با این قصهها بیگانهاند به خواندنشان تشویق کند. همچنین امیدوارم کسانی که اسطورهها را میشناسند، با توجه به اطلاعاتی که دارند از خواندن کتاب من لذت بیشتری ببرند.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «فانوس را مقابلش گرفت و به تاریکی زل زد. انگار توی یکی از تپهها شکافی بزرگ و تیره وجود داشت. شاید غاری در دل آن تپه بود همانطور که نزدیک میرفت یاد قصههای بانو چانگ افتاد و کلمهها در گوشش طنین انداختند: «حفرهای تاریک و قدیمی در یکی از این تپهها. حفرهای تاریک، مثل یک غار.»
رندی به طرف غار چرخید و فانوس، توی دستش تاب خورد. اینجا درست مثل جایی بود که بانو چانگ در قصهاش تعریف کرده بود؛ برکه، درخت بلند و غار قدیمی. فقط کوه را کم داشت. جلوی شکاف که رسید، ترسید. یعنی آنجا لانه ببر سفید بود؟ اما ببر سفید دیگر رفته بود. نکند ببر رنده دیگری توی غار بود و یکسره ناله میکرد؟
ناله دیگری در تاریکی طنین انداخت. ناله محزون و غمزده بود، درست مثل ناقوس عزای معبد. اما غیر از غم و اندوه چیز دیگری هم در آن حس میشد. حسرت و اشتیاقی که در آن ناله موج میزد، پژواک احساسی ژرف در سینه خود رندی بود؛ همان چیزی که بالاخره وادارش کرد وارد غار شود.
رندی صدا زد: «سلام؟» صدای شعیفش در تاریکی بیپایان گم شد. هوای غار سرد و زمینش نرم بود. رندی دوباره گفت: «سلام؟»
صدای ناله دیگری بلند شد و رندی تا جایی که میتوانست فانوس را بالا گرفت. چیزی بسیار بزرگ جلوی رویش بود. هیکلی بزرگتر از یک اسب، اما به طرز عجیبی، بیشکل را تشخیص داد. جانور درخششی سبز کمرنگ و ترسناک داشت. یعنی چه بود؟ رندی خیلی آرام و با احتیاط چند قدم جلو رفت. با لرزیندن فانوس، نور هم میلرزید...»
گریس لین از نویسندگان آسیایی - آمریکایی است که پیش از این، رمان «جایی که کوه بوسه می زند بر ماه» را نوشته است. این کتاب برنده جایزه نیوبری شده و چندی پیش از سوی نشر افق به چاپ رسیده است.
انتشارات افق، کتاب «رود پرستاره آسمان» را در قالب 224 صفحه، با شمارگان دو هزار نسخه و قیمت 100 هزار ریال منتشر کرده است.